نگاهی به مادام بوواری درونمان

کتاب مادام بواری به پیشنهاد مدیران خوب گروه وزین کتابخوانی مهر و ماه برای خوانش معرفی شد . گروهی که دورهمی دوستان اهل مطالعه ای است که خوش ذوقانه از آموخته ها و تجاربشان در ارتباط با کتاب می گویند.

این با همخوانیها خیلی دلچسب است و از سه نظر حائز اهمیت است. اول اینکه فرد را متعهد میکند که پای خواندن یک کتاب بماند، دوم آنکه چون خوانش همراه با ارائه گزارش است، دقت و تمرکز مطالعه بیشتر می شود و سوم ارائه گزارش باعث افزایش مهارت در نویسندگی و انتقال مفاهیم می شود.

در چند کتاب قبلی تمرکزمان روی موضوعات توسعه فردی و افزایش مهارتهای زندگی بود که به امید خدا برایتان از آنها بیشتر خواهم گفت و این بار رفتیم سراغ یک رمان که البته ته این داستان هم با نگاهی دیگر گریزی است بر خودشناسی.

مادام بواری اثر گوستاو فلوبر که از درخشان ترین رمانهای ادبی جهان است. نامش را شنیده بودم ، اما مجالی برای خواندنش دست نداده بود.

داستان حول محور زنی به نام اِماست که همسر پزشکی به نام شارل بواری می شود . شارل از یک خانواده تقریبا متوسط است که بزرگترین افتخارشان در زندگی همان پزشک بودن اوست.

شارل همسر خود را از دست می دهد  و در جریان مداوای پای پدر اِما، سرنوشت تازه ای برایش رقم میخورد.او با دیدن اِما به او دل می بازد و با هم ازدواج می کنند.

شارل مردیست که نگاه ساده ای به زندگی دارد و هیچگاه پای آرزوهایش به زندگی مجلل و یا بیان احساسات عاشقانه باز نشده و انتظار او از زندگی داشتن یک خانه راحت، همسری مهربان و فرزندی که باعث دلگرمی بیشترش به زندگی است، می باشد.

اِما دختری است که قبلن تحت تعالیم صومعه قرار گرفته، اما روح سرد آن فضا با روحیاتش سازگار نمی شود و درمی یابد که زندگی لذت و شیرینی دارد که نباید انسان خود را از آن محروم کند و از این رو به خانه پدری باز می گردد و درکنار پدر که وضع مالی خوبی دارد زندگی می گذراند و با دیدن شارل که اولین مردی است که پایش به زندگی او باز شده، بدون شناخت کافی خود و یا شارل و بی اعتنا به علایقش در پی یک دوست داشتن ساده و سطحی وارد زندگی مشترک با شارل می شود.

اِمایی که زندگی را ازدریچه عشق می دید، حالا در چهارچوب یک زندگی سطح متوسطی قرار داشت که همسربی روحش خسته از سر کار می آمد و طالب غذای گرم و اندک مهربانی او بود.

خبری از احساسات عاشقانه و زندگی مجلل نبود، او کم کم دچار افسردگی می شود  و در ادامه داستان به یک جوان دفتردار علاقمند می شود و خواندن شعر و صحبت از عشق و احساسات با او برایش لذت بخش می شود ، اما به عنوان همسر شارل سعی می کند که این ارتباطات در حد دوستی بماند، مرد جوان مدتی بعد به ضرورت از آن شهر می رود و اِما دوباره دچار افسردگی و کسالت زندگی میشود.

چندی نمی گذرد که سر و کله مرد هوسبازی پیدا می شود که شیفته زیبایی اِما می شود و  با زیرکی روح تشنه اِما را که به دنبال عشق و محبت است،شیفته خود می کند و بدین ترتیب اِما به شارل خیانت می کند .

رابطه عاشقانه از نظر اِما و هوسبازانه مرد دیری نمی پاید و مرد برای اینکه اِما را از سر خود باز کند از آن شهر می رود و …

در پایان داستان اِما با هزینه هایی که  از ولخرجیهایش برای خود و عاشقان خیالی خود بالا آورده باعث میشود که اجناس خانه به حراج گذاشته شود و دو عاشق سینه چاک خیالی هم هیچ کمکی به او نمی کنند و اِمای از همه جا رانده و مانده عاقبت دست به خودکشی می زند.

از خلاصه داستان که بگذریم، هدفم دیدن داستان از بعد روان شناسی آن است و متمرکز بر اِما که میتواند یک سمبل باشد،اِمایی که فاصله زیادی تا خود شناسی دارد و علایق و باورهایش را نادیده گرفته ، قدم در مسیری می گذارد که چیزی جز خسران و تباهی در بر ندارد.

انسانی که مدام تعریفش از عشق رخ عوض میکند و آنرا در آغوش مردانی تشنه برای کام گیری از یک زیبایی گدایی می کند.

امروزه بوفور از موضوع خود شناسی در محافل مختلف داد سخن سر می دهیم و می دانیم که همپای خورد و خوراکمان وجودش ضروی است، اما واقعا خود را شناخته ایم ؟ آیا انسان با اعتماد به نفسی هستیم ؟علایق و باورهایمان چیست؟ چقدر برایمان مهم و حیاتیند؟چقدر برایشان جنگیده ایم؟

آمار سالهای اخیر از رشد صعودی و دلهره آور طلاق خبر می دهد، آماری که می تواند خیلی بیشتر از این حرفها باشد، چه بسا بسیاری از خانواده ها از ترس آبرو یا فقر با خیانت خوره جانشان همانجا زیر یک سقف تا میکنند و دم بر نمی آورند و با طلاق عاطفی با تنها متعلقات و مشترکاتشان که سقفی برای زندگی است و کودکانی که حالا پشیمان از بدنیا آوردنشان،سر می کنند.

همین دو هفته اخیر خبر طلاق سه تن از آشنایان را دادند، که همگی دارای فرزندانی نوجوان و حداقل 7 سال زندگی مشترک از سر گذرانده بودند.

علت اینکه دو نفر بعد از این همه سال تصمیم به طلاق می گیرند، آنهم با وجود داشتن بچه، موضوع ساده ای نیست و علل و عوامل زیادی میتواند در آن دخیل باشد.

طلاق، خیانت و مادام بواری همگی یک قاب تصویر برایم می سازند، در همه آنها ردپایی از عدم شناخت فرد از خود مشهود است.خیلی از ما زنان و مردان به خاطر شرایط حاکم ، اجبار پدر و مادر، ترس از تنهایی، احساسات هیجانی، اعتماد به نفس اندک و سایر عوامل ریز و درشت دیگر وارد یک زندگی مشترک میشویم که رفته رفته با گذر زمان و فروکش کردن هیجانات در فرآیند خودشناسی خود و طرف مقابل قرار می گیریم و در نتیجه این دیر آگاهی باعث میشود آن زندگی مشترک به یکی از 4 گزینه زیر ختم شود:

در خوش بینانه ترین حالت و البته بسی نادر این احتمال وجود دارد که دو فرد علارغم شناخت کافی همسویی قابل قبولی داشته باشند و با بلوغ عاطفی زندگی خوبی در کنار هم بسازند .

اما 3 نتیجه دیگر که احتمال رخدادشان زیاد است طلاق، خیانت و صبوری و فداکاری برای حفظ زندگی تحت هر شرایطی است که هر یک تلخی خود را دارد و نتیجه این عدم شناخت خود و طرف مقابل هزینه بسیاری برای فرد و اجتماع در بر خواهد داشت:

افسردگی، فساد، خود کشی، کودکان بی سرپرست، کودکان طلاق، بزه و صدها موضوع غم انگیزی که جرقه آتشش از خانواده ای روشن می شود که بنیاد وجودیش از ابتدا اشتباه بوده.

البته موضوع دیگری هم که امروزه روز بیشتر رواج پیدا کرده، پیشرفت فزاینده فناوری و شبکه های اجتماعی و گشودن دریچه های جدیدی از علایق و نیازهای نوظهور است که فرد را دچار تغییر و تحولات شخصیتی می کند و در صورت نداشتن ثبات اخلاقی و عقیدتی، شرایط زمینه ساز انحطاط، طلاق و تصمیمات دیگر فراهم می شود.

خود شناسی، تثبیت اساس علایق ، باورها و بلوغ عاطفی و فکری تا زمانیکه فرد تنهاست و مسئولیت و تعهد بزرگی بر عهده ندارد شاید موضوع مهمی به نظر نرسد، اما در مواجهه با مقوله مهمی چون ازدواج و زندگی مشترک همین امور می توانند سرنوشت فرد و افراد دیگر را تحت تاثیر قرار داده و به خسران و نابودی بخشی از جامعه بینجامند.

 

تشکر ویژه از خانم لیلا علی قلی زاده عزیز که عنوان پست را از مطلب زیبایشان در گروه وام گرفته ام.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. خانم زمانلوی عزیز مطلبی که نوشته بودین فوق العاده بود. من واقعا با خوندنش لذت بردم. در مقدمه مطلب به نکته ای اشاره کرده بودین درباره ارائه گزارش که مهارت نویسندگی رو تقویت میکنه من به شخصه به این موضوع باور نداشتم و چند وقتی هست که درکش کردم برای همین سعی میکنم در کتاب جدید، گزارش هام رو جدی تر بنویسم
    و همچنین بابت بردن نام من توی نوشته تون ازتون سپاسگزارم

    1. سلام به شما لیلا بانوی عزیز
      سپاس از پیام پر مهرتون
      دقیقا بانو، ارائه گزارش علاوه بر اینکه یک تمرین خیلی خوبی برای نویسندگی هست باعث تثبیت مطالب برا ی خودمون هم میشه.
      من ممنونم که این ایده زیبا رو شکل دادین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *