میزان کردن ترازوی زندگی

تا وقتی غرق در کار و موضوعی هستیم که دوستش داریم، همه چیز زیبا و هیجان انگیز به نظر میرسد.

انگار سفره ملونی از مزه رو به رویمان گشوه باشند و بگویند بفرمایید حضرت والا، دیگر چه میل دارید؟ و ما هم قاشق به دست ( این نماد همان تلاشی است که برای کار مورد علاقمان صرف میکنیم و اصلن خسته نمیشویم) در حال چشیدن مزه خوشمزه‌گیانی (واژه تازه متولد) هستیم که وسط سفره در حال چشمک زدن هستند.

اما وسط این خوان نعمت، یکی صدایمان میکند:

زیر غذا را خاموش کردی؟

لباسها را از توی لباسشویی در آوردی؟

ساعت 12 تلفنی که باید میزدی را زدی؟ ( حالا ساعت 14 است )

شام درست کردی؟

خرید کردی؟

بچه ها را از مدرسه آوردی؟

آن پیگیری کاری خود را انجام دادی ؟

و …

ما وقتی غرق در کاری میشویم ، معمولن موضوعات دیگر را فراموش میکنیم.

میدانم که نمیشود و نباید سعی کنیم همه را راضی نگهداریم، اما گاهی ما با فرو رفتن در اموری، از پرداختن حتی جزئی به امور دیگر باز میمانیم ، اموری که به اندازه خودشان دارای اهمیت و اولویت هستند.

در دنیای امروزه، برقراری تعادل بین حوزه های مختلف زندگی که از اصول یک توسعه فردی پایدار است، یک کار شاق به نظر میرسد.

حوزه : فردی، خانوادگی، کاری ( این یک تقسیم بندی کلی است و میتوان با جزئیات تقسیم بندی گسترده تری داشت.)

حوزه فردی : پرداختن به کار مورد علاقه و تلاش برای آرزوهایی که در سر داریم.

حوزه خانوادگی: رسیدگی به مسئولیتهایمان به عنوان یک عضو از خانواده، داشتن تعاملات اثر بخش و لازم

حوزه کاری: پرداختن به مسئولتیهای شغلی در حد مطلوب

ما اغلب دچار سه نوع آشفتگی میشویم:

  1. به حوزه فردی اهمیت داده و در نتیجه در حوزه خانوادگی و کاری کمرنگ و کم اثر عمل میکنیم.

مثلن آنقدر مشغول خودمان و آرزوهایمان میشویم و بی خبر  از اعضای خانواده که وقتی به خود میاییم که یکی  از اعضای خانواده دچار بیماری  یا مشکل است و یا از کم توجهی ما آزرده خاطر شده.

در حوزه کاری خود تنها به سنبل کردن کار فکر میکنیم تا هر چه زودتر محل کار را ترک کرده و به خلوت مقدسمان پناه ببریم.

2. به حوزه خانوادگی اهمیت میدهیم و در نتیجه از علایق فردی و یا فعالیت در حوزه کاری باز می مانیم.

این موضوع بیشتر مصداق مادران خانواده، یا افرادی است که به عنوان فدایی یک خانواده شناخته شده اند و بیشترین فداکاریها را برای گرم نگهداشتن کانون خانواده بر عهده دارند.

این موضوع باعث میشود که فرد احساس کند، دستش برای رسیدن به آرزوهای فردی خودش کوتاه است و پس از مدتی وقتی میبیند دستاوردی برای فردیت خود نداشته و یا هیچ تلاش و اقدامی برای آرزوهایش انجام نکرده، دچار افسردگی میشود.

این افراد در صورت اشتغال  به کار همیشه دچار تشویش و نگرانیند و حتی در محل کار ششدانگ حواسشان به افراد خانوداه و زندگی خانوادگی است تا شغل‌شان و در نتیجه تمرکز  لازم برای انجام امور محوله را ندارند.

در صورت شاغل نبودن، تجربه حضور در اجتماع ( حقیقی و مجازی) را به عنوان یک فعال در کسب و کار ندارند و شاید بعدها این موضوع به عنوان عاملی برای حسرت خوردن باشد.

3. آنچنان غرق کسب و کار میشویم که نه حضور گرمی در کنار خانواده داریم و نه  یادمان میآید که چه علایق و آرزوهایی داشتیم و یا دارین.

در خانه تنها جسم فیزیکیمان آنجا روی مبل لم داده و هیچکدام از حرفهای همسر، فرزند و یا عزیزانمان را نمی شنویم.

چیزی به نام خلوت با خودمان در برنامه روزانه وجود ندارد و در هیاهوی کار و فعالیت هیچ صدای دیگری نمیشنویم.

به نظرتان زندگی بدینگونه خوب است؟

معلوم است که نه، اما خب شاید بگویید با دو دست که نمیشود چند تا هندوانه برداشت.

اما براستی چگونه میتوانیم هوشمندانه در حوزه های مختلف زندگی تعادل برقرار کنیم؟

یکی از راهها به نظرم این است که در برنامه روزانه خود برای هر یک از حوزه ها حداقل یک کار در خور برای انجام طرح ریزی کنیم و به هیچ عنوان از انجامش سر باز نزنیم، و اگر در حوزه هایی ضعیف عمل نمودیم، میتوانیم برای جبران بیش از یک کار در نظر بگیریم .

مثلن فرض کنیم که فردی هستیم که تمام انرژیش را گذاشته روی اهداف شخصی خود و خانواده و کسب و کارش در بخش سبک ترازوی توازن قرار دارند.(البته ترازوی ما سه کفه دارد.)

میشور اینگونه برنامه ریزی کرد:

  1. بودن حداقل ۱ ساعت در کنار خانواده بدون گوشی و حواسپرتی ( آنهم مفید و اثر بخش : تعریف کردن از خاطرات، بیان مشکلات، همدلی، بازی و …)
  2. ایجاد حداقل ۱ خلاقیت در انجام کسب و کارمان به طوریکه حس خوبی از آن بگیریم.

و بدین تریتب میتوان برای موارد دیگر هم برنامه ریزی کرد و در انتهای روز شاهد یک توازن نسبتن خوب بود، رفته رفته با جدیت و استمرار در برنامه باعث ایجاد احساس خوب در خود و دیگران میشویم و بدین صورت راه حسرت و افسوس در آینده را هم میبندیم.

دومین کار تعیین یک ضرب الاجل و وقت اتمام حتی موقت در برنامه روزانه برای کار مورد علایقمان است تا بدین صورت از غرق شدگی لذت بخشمان کمی بکاهیم و قاشق را بگذاریم روی میز و از دل درد تناول آن همه خوراکی ملون در امان بمانیم.

سومین کار یادداشت کارهایی است که در مسئولیتهای خانوادگی و یا کاری به ما محول میشود تا بدین وسیله فراموششان نکنیم.

شما چه راهکار دیگری سراغ دارید؟

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. یه راهکار هم میشه این باشه که در حوزه خانوادگی برای اعضای دیگر با توجه به علایقشان اهدافی رو تعریف کنیم و بدین صورت در تایمی که اعضای دیگه تایم خودشون رو مفید سپری میکنند خودمان نیز زمان بیشتری برای انجام کارهایمان داشته باشیم😊

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *