مرد و قولش

یکی از مشخصه های آدمهای کاریزماتیک، نفوذ کلامشان در خود و دیگران است.

آنها به حرفی که میزنند باور دارند و عمل می کنند.

پایبند قولشان به خودشانو دیگران هستند.

 

ما زمانیکه از آرزوهایمان حرف میزنیم و یا آنها را میطلبیم شور و هیجان زیادی داریم و سعی میکنیم از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم.

اما زمانیکه یک تعهد برای خود وضع میکنیم و به خودمان قولی میدهیم به سهولت یک آب خوردن بلدوزری از رویش رد میشویم و ککمان هم نمی گزد که به خودمان قولی داده ایم.

مادامیکه پای تعهداتی که برای خود وضع میکنیم نمانیم، پای تلاش برای آرزو و خواسته هایمان را هم نخواهیم داشت.

وقتی به خودت قول میدهی که تا کارت تمام نشده سراغ گوشی نروی و به آنی بدون هیچ مقاومتی سر چند دقیقه با وسوسه هایی که دوره ات کرده اند، گوشی به دست در حال پرسه زدن در شبکه های اجتماعی هستی، مطمئن باش به آن آرزوی دیرینه نویسنده چیره دست شدن که قند توی دلت آب میکند،حتی نزدیک هم نخواهی شد.

مثل این است که وقتی خودت ارزشی برای حرفت و قولی که به خود میدهی در نظر نمیگیری، کائنات هم ارزشی به آرزوهایت نخواهند داد،احترام ما به کلام خودمان، باعث برانگیختن احترام در سطح کائنات خواهد بود.

وقتی صحبت از ماندن روی حرف و تحکم میشود یاد مردان قدیم می افتم، دلاور مردان و پهلوانانی که یا حرفی نمی زدند و یا پایش می ماندند حتی اگر به قیمت جانشان تمام میشد.

مرده و قولش. ضرب المثل فوق العاده ای است.

(و صد البته که واژه مرد فارغ از نگاه جنسیتی به معنای یک انسان قدرتمند و با عزت است.)

این پایبندی به تعهد، باعث افزایش اعتبار و عزت نفس بیرونی و درونی میشود.

وقتی حرف و قولت مثل یک حجت باشد، به آرزو و هدفی که برای خودت ترسیم میکنی باور عمیق تری داری و پای تحققشان میمانی.

 

هر تعهدی که زیر پا میگذاریم مساوی ایجاد سدی در مقابل موج خروشان آرزوهایمان است.

خب شاید بگویید اصلن چه کاری است از این به بعد کلن هیچ تعهدی برای خودم در نظر نمیگیرم که بخواهم بعدش بشکنمش.

اما این نظر کمی تا قسمتی خنده دار است.

چون ما برای بهبود و ساماندهی امور شخصی، اجتماعی و یا خانوادگی خود ناگزیر به  ایجاد اصول و تعهداتی هستیم که بتوانیم به توسعه همه جانبه خود دست یابیم.

مثل رژیم گرفتن:اگر میخواهی خوش اندام باشی، بایدها و نبایدهایی را باید برای خودت وضع کنی.

این نمی شود که هم زیبایی اندام بخواهی و هم هر چه دست میاید بخوری و بگویی نمیخواهم تعهدی برای خود ایجاد کنم.

این بار برای مبارزه با شکستن تعهدمان، به این فکر کنیم که هر وقت تعهدی را شکستیم، یک سرعت گیر بزرگ جلوی راه رسیدن به آرزویمان درست کردیم.

دیوار و سدی ساختیم بین خودمان و آن آرزو.

پوست موز انداختیم جلوی پای خودمان و به زمین خواهیم خورد و دوباره باید بلند شویم.

یک سوراخ ایجاد کردیم توی باک ماشین تلاشمان

و …

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *