خوابهای بی سر و ته

راستش ایده این یادداشت بر میگردد به خواب بی در و پیکر امروز صبح

خب معلوم است که خواب از آندسته موضوعاتی است که هیچ استانداردی برایش وجود ندارد.

میتوانی نقش یک سوسک زیبای طاووس نشان داشته باشی یا سلطان با ابهتی در جهان که حتی دارد نقشه مبارزه با خدا را برای فرمانروایی مطلق  میکشد.

اما خوابهای گذشته مان را به یاد بیاورید، هر چه بودند با هر منطق و بی منطقی، لااقل تا حد زیادی آش شله قلمکار نبودند، یک مقدمه ، میان خواب و البته نتیجه ای ته کار حتی نیمه نامحسوس داشتند.

خواب ساز ذهنمان چیزی از داستان سرایی تا حدی حالیش بود.

خوابهای امروزمان آنقدر تنوع صحنه دارند که زمان اختصاص داده شده کم میاید، کم مانده بیدار بشوی و تمام کارهای زندگیت را متوقف کنی تا ببینی ته این خواب بالاخره چه میشود،آخر چند ساعت پای این خواب بوده ای و برایش زمان گذشته ای خیر سرت.

ذهن ناخودآگاه خواب سازمان از هر آنچه که در طول روز دیده یک برش ناشیانه بر داشته، بعد آنرا جوری توی خاطره 10 سال قبل تدوین کرده که خودت هم وسط خواب میخواهی پاشوی بگویی آخر  حالا این چه ربطی داشت، گفتیم خواب نه دیگر در این حد که.

باز قبلن یک منطق کوچک در خوابهایمان در جریان بود.

لااقل میتواسنتی با خیال راحت بدون اینکه کسی فکر کند مخت تاب برداشته برای دو سه نفر تعریفش کنی.

این روزها انقدر خوابها 40 تکه بلکم بیشتر شده اند که اگر بخواهی برای کسی تعریف کنی، بدون معطلی از توی گوشیش دنبال یک روانشناس میگردد تا یک مورد اورژانسی برای درمان را گزارش دهد.

توی آن خاطره 10 ساله داری سیر میکنی که یکی هولت میدهد وسط یک صف که نمی  دانی از کجا تویش سرو کله ات پیدا شده.

گاهی آدم فکر میکند، خواب روی خواب شده و خواب همسایه کنار دستی هم خط به خط دارد برایت پخش میشود.

رسمن بعد از این باید آیتمی به عنوان سختی خواب هم برای آدمها در نظر بگیرند.

حالا چه کسی قرار است این مسئولیت و پرداختش را بر عهده گیرد معلوم نیست.

اما یک توصیه اکید دارم برای خودم و خودتان لااقل در لحظات آخر شب بین شبکه های اجتماعی بی ربط و با ربط نچرخید که خواب ساز ذهنتان رشته کارگردانی خواب از دستش در میرود و باید بنشینید پای دیدن صحنه های بی ربط و سر گیجه آور که نه میشود اسمش را گذاشت خواب و نه کابوس

نسخه جدیدی از دنیای هپروت …

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. وای وای وای زهرالییی. اونقدر خندیدم که. خیلی دوزلی بود.

    این جمله رو خیلی دوست داشتم:
    ” کم مانده بیدار بشوی و تمام کارهای زندگیت را متوقف کنی تا ببینی ته این خواب بالاخره چه می‌شود”
    یاد خواب های این روزام افتادم. توی خواب به قدری ناراحت می‌شم که وسطش بر‌میگردم به خودم میگم صبا خوابه خواب. نترس مثل سریالای بی‌سرو ته. الان بیدار میشی. الان بیدارت می‌کنم. و عجیبه که بیدار میشم.

    هَفرَدیان بودنِ خواب‌های این روزهامون بیشتر بر‌میگرده به شرایطی که الان داریم تجربش می‌کنیم ( کلمه هفردیان به معنی جفنگه. البته در منزل ما سَرسَم هم خیلی استفاده میشه)

    نگران نباش زهرا بالام. تازه خبرنداری چند روز قبل من توی خواب دیدم که سلمان خان با لباس رزم و دمپایی لاانگشتی اومده بود درپارکینگ خونمونو از جا بکنه.
    راستی خیلی خوشم اومد نوشته بودی خواب روی خواب شده.
    سر صبحی بسیار خنده کردم. یاشا.

    1. ممنون صبالی بالا
      آره والا
      خوابم خوابای قدیم
      راست میگی با این همه آشفتگی فکری خوابامونم آشفته بازاری شده واسه خودش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *