موانع موفقیت 3

قسمت اول

قسمت دوم

ادامه صحبتهای کوین ترودو:

برنامه های باز روی طرز فکر شما اثر میگذارند و کاری که باید بکنید تا این برنامه ها را از کار بیندازید این است :

یک مورچه کوچک را فرض کنید، این مورچه همان برنامه های منفی است.

وقتی می خواهید کاری بکنید، فکرهای منفی سراغتان میاید و به شما احساسی از ترس و ناامنی می دهد.

در واقع اینجا مورچه دم گوش شما میگوید: این کارها هیچ وقت به سرانجام نمی رسد، نمی تونی، مردم چه فکر میکنند؟ خودت را ضایع میکنی …

بگذارید مورچه تمام حرفهایش را بگوید و بعد با بی خیالی بگویید کنسل شو کنسل شو کنسل شو و مورچه را له کنید و برنامه جدید را جایگزین کنید.

پس روشش این است :

اعتراف کردن، گوش دادن، کنسل شو، حشره را له کرده، برنامه جدید جایگزین کنید.

مثلن فکر کنید که شما در حال دوچرخه سواری هستید که سگ همسایه میپرد جلو و شما زمین میخورید و از آنروز به بعد شما از این سگها متنفر میشوید.

روزی دیگر به خیابان میروید که باز یک همچین سگی را میبینید، برنامه یا همان مورچه به شما می گوید : وای من از این سگها متنفرم، الان منو گاز میگیرد و شما میترسید این یعنی برنامه فعال شد.خب شما باید چه کار کنید؟

شما باید بگویید خب دیگه چی؟ بگذارید مورچه همه حرفهایش را بزند و بعد بگویید کنسل شو کنسل شو. و بعد این جمله را بگویید: من این سگها را دوست ندارم، اما از آنها متنفر نیستم.

با گفتن این حرف شما یک برنامه جدید ساختید که به آن باور دارید.

روش دیگر که قبلن هم گفته ام، تکنیک ای اف اتی هست و بعد جایگزین کردن یک برنامه مثبت جدید.

برنامه ها درمیدان هستند و شما نمی توانید آنها را حذف کنید و یا از آنها فرار، تنها کاری که می شود کرد، تضعیف کردن آن با جایگزین کردن برنامه جدید است، بالاخره شما همه برنامه ها را ایجاد کرده اید و این ارمی اجتناب ناپذیر است.

هر وقت که میخواهید تصمیمی بگیرید و یا یک قرار و تعهد را به اجرا بگذارید، این برنامه ها فعال می شوند و از میدان به صورت افکار منفی به ذهنتان خطور میکنند.

مثل دیگر :

قرار است امروز به کسی زنگ بزنید ، اما شما مدام آنرا به تاخیر می اندازید و میگویید شب دیر خوابیدم، سرحال نیستم فردا زنگ میزنم، فردا می گویید پس فردا زنگ میزنم … اینها همه به خاطر ترسی است که از این تلفن دارید.

فکری به شما می گوید: اگر جواب نداد چه؟ اگر موافق نبود و بهت گفت نه چه و …

اینجا شما باید اعتراف کنید که چیزی دارد جلوی شما را میگرد، به او بگویید می خواهی چه چیزی به من بگویی و بعد در ادامه بخواهید تا بیشتر و بیشتر بگوید و بعد کنسل شو و بعد لهش کنید و یک برنامه مثبت جایگزین کنید.

این کار حس رهایی به شما میدهد.

سوال :

فرق بین حس غریزی، درونی و برنامه فعال شده را از کجا بفهمیم ؟

مثلن حستان میگوید اگر فردا زنگ بزنم بهتر است.

در این صورت سوال بپرسید، اگر یک برنامه فعال شده وجود دارد، به شما جواب می دهد .اما اگر این یک حس ناخودآگاه، غریزی و یا درونی باشد، جوابی به شما داده نمی شود، حس پاسخ نمی دهد.

در بعضی مواقع برنامه های مشابهی وجود دارد که باید همه را کنسل  کرده، جایگزین کنید.

شاید باید چند بار در موضوعات مختلف برنامه را تضعیف کنید .

ذهن بعد فیزیکی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

وقتی در حال انجام کار غیر مفیدی هستید (مثل پرسه زدن در شبکه های اجتماعی : اضافه شده توسط من) و یا میخواهید انجام بدهید و یا برای انجام دادن کاری که شما را به هدف نزدیکتر میکند، انگیزه و حسی ندارید از خودتان بپرسید، آیا برنامه ای درحال اجراست؟

ممکن است برنامه ای باشد که خودتان ایجاد کرده اید و یا به یک برنامه دیگر وصل شدید.

در این مواقع باید حواستان به آن حشره باشد و بپرسید چه چیزی می خواهی به من بگویی، مشکل چیه؟

از اطلاعاتی که دریافت می کنید شگفت زده خواهید شد، بپرسید دیگه چی و وقتی حرفهایش تمام شد کنسل، له کردن و بعد یک برنامه مثبت را جایگزین کنید، مثل من قوی هستم، من تعهداتم را انجام میدهم و …

اگر تشخیص فکر و احساس برایتان سخت است، فقط بپرسید.

فکر میتواند در قفسه سینه، گلو و یا توی سرتان باشد، اینها حس نیستند بلکه فکرند.

وقتی تعهد یا قانونی برای خود وضع میکنید، شرایط را راحت تعریف کنید تا آن را نشکنید (مثل خرده عادتها : اضافه شده توسط من)

همان حرفی که قبلن هم زده ام، برنامه و یا تعهد خود را طوری طراحی کنید که همیشه برنده باشید.

وقتی قراری گذاشتید و در آینده متوجه شدید که  نمی توانید آن تعهد را انجام دهید، همان لحظه بهش اعتراف کنید و مسئولیتش راپذیرفته، تعهد ساده ای جایگزین کنید.

یک کاغذ بردارید و به گذشته; مدرسه ،دانشگاه، شغلتان و … فکر کنید، به قرارها و تعهداتی که شکستید.

 برای یادآوری بهتر چشمهایتان را نبندید، بلکه سرتان را راست  به بالا گرفته و چشمانتان را به چپ و راست ببرید، این کار به یادآروی اطلاعاتی که دارید، کمک میکند.

و بعد به آنها اعتراف کرده، بگویید که مسئولیتشان را پذیرفتید و بگویید درس بزرگی یاد گرفتید و من از این به بعد بهتر به تعهداتم می رسم و حس بهتری دارم.

این تکنیک باعث می شود از زنجیرهای نامرئی که دست و پایتان را بسته رها شوید.

کلید کار اعتراف است، عیان کردن آن، از کلمات منفی استفاده نکنید ، چون اینها خود انرژی منفی دارند، شما تنها اعتراف کنید که فلان تعهد را انجام نداده اید و مسئولیتش را می پذیرید همین.

یادتان باشد که این برنامه های فعال ناموفق قبلی دو کار انجام میدهند :

1-      شما را ازانجام کاری که مربوط به هدفتان هست، باز میدارند و باعث توقفتان میشوند.

2-      شما را به کارهای بیهوده ای که هیچ اثر و فایده ای برای هدفتان ندارد، ترغیب میکنند. (مثلن راغبتان میکنند توی شبکه های اجتماعی بی هدف بگردید. اضافه شده توسط من.)

 

اگر میدانید چه کار باید بکنید، اما انجام نمی دهید و یا کاری که نباید را انجام می دهید این یعنی یک برنامه فعال است، برنامه متوقف کننده شما!

(درست مثل چند برنامه باز سیستم، که عملکرد سیستم را مختل می کنند وسیستم هشدار می دهد که برنامه های فعال را ببندید تا عملکرد سیستم بهبود یابد: اضافه شده توسط من)

سر قرارهایتان بایستید، به آنها عمل کرده ، به خودتان افتخار کنید.

 اگر تعهدی واقع بینانه نیست، قبل از شکستن تغییرش دهید و عمل کرده به خود افتخار کنید.

 

بودن ، انجام دادن ، داشتن

وقتی خودتان هسیتد، خودتان یعنی نحوه فکر کردن و ارتعاشتان درست است، در اختیار خودتان هستید، بی هیچ برنامه در حال اجرا ، بعد شما انجام خواهید داد و بعدش هر آنچه میخواهید خواهید داشت.

 

پایان

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *