درک نشانه ها در ارتباط مستقیم با شدت درخواست

خیلی وقت‌ها می‌خواهی اما:

نمی‌بینی

نمی‌شنوی

حس نمی‌کنی

بها نمیدهی

چرا؟

برای اینکه منتظر نیستی

چشم به راه نیستی

و یا لااقل به اندازه کافی منتظر و چشم به راه نیستی!

می‌گویی: پس کو؟

راهنماییت؟

کمکت؟

راهت؟

چراغت؟

خودت گفته بودی صدایم کن تا جوابت را بدهم؟
پس چه شد؟

و خدا با مهربانی لبخندی می‌زند و در دل صدای خودت را می‌شنوی که می‌گوید:

صبر داشته باش، باید بیشتر بخواهی و بیشتر توکل کنی.

و تو با دلی اندوهگین می‌گویی: خدا هم دیگر فراموشم کرده …

و تو ندانستی که :

آن لحظه که مادرت در حال صحبت بود و تو شانه هایت را بالا انداختی و دیگر نشنیدی، چراغی در حال روشن شدن بود که ندیده خاموشش کردی.

در صفحه دوم کتابی که در حال خواندنش بودی کلمه ای بود که قرار بود تو را به فکر و راه برساند و تو به صفحه دوم نرسیده، حوصله ات برای خواندن سر رفت و آنرا برای مدتها توی قفسه کتابخانه چپاندی.

به دلت افتاد سری به دوست قدیمی که مدت‌ها بی‌خبر از حالش بودی بزنی که گفتی ولش کن، حتمن کیفش کوک است و اصلن یاد من نیست و تو ندانستی که دوستت به شدت به هم‌صحبتیت نیازمند بود و قرار بود آن قدر خوشحال بشود که از ته دل برایت دعا کند و بدین گونه راه برای کمک بزرگی برایت باز شود.

راهنمایی، ندای درون قلبت بود که می‌گفت: همه چیز تهش خوب است، آرام باش و نشانه ها را دریاب، و تو در حال شنیدن ناله و زاری ذهنت، صدایش را نشنیدی.

و …

نشانه های زیادی هر لحظه در حال رخ دادند و ما به اندازه آمادگی و انتظارمان، متوجهشان شده، درکشان می کنیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

    1. آقای صفری شما نه تنها خوب می‌نویسین و این پشتکار هر روز نوشتن حتی شده یک‌خطتون رو تحسین می‌کنم، بازخوردهاتون هم، نکته سنجانه و ارزشمنده
      ممنونم
      برفراز و مانا باشین

      1. آدم به همین جریان و تکاپو زنده است. شما هم هرروز می‌نویسین خانوم زمانلوی گرامی، متن‌های شما فوق العاده خلاقانه است. چیزی که امروز می‌نویسین با چیزی که فردا می‌نویسین خیلی متفاوته و این با قلم خلاقانه شما هم ترکیب می‌شه و صد چندان ارزش پیدا می‌کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *