ترحم مثبت

برای جشنی دعوت شده بودیم، همه شاد و خوشحال بودند.

چشمم به پسر خردسالی افتاد که پایش را گچ گرفته بودند.
نشسته خودش را روی زمین می کشید و مدام دور تا دور پذیرایی می‌چرخید.

چهره بانشاط و دوست داشتنی داشت که لبخند از آن دور نمی‌شد.

فهمیدم مادرزادی فلج است و پوکی استخوان دارد و تا میخواهد کمی سر پا بایستد، زمین میخورد و پایش می‌شکند و مجبور می‌شوند پایش را گچ بگیرند.

با ترحم و ناراحتی نگاهش می‌کردم، از اینکه همپای بچه‌های همسن و سالش نمی‌توانست همه جا برود و بدود غمگین بودم.

برای پدر و مادرش که برای مراقبت از او متحمل زحمات زیادی می‌شدند، دلم می‌سوخت.

می‌دیدم که مهمان‌ها همگی هوای کودک را دارند و هر کس به نوعی دوست داشت خوشحالش کند.

حس ترحمی که به فرد انگیزه می‌داد به کودک کمک کند.

آنچه در این کودک و خیلی از معلولین دیده‌ام مهر الهی است که ناخودآگاه همگان را در برمی‌گیرد.

مهری برای جلب حمایت و کمک همنوعان.

این صحنه حاوی دو موضوع برایم بود :

۱.حکمت خدا فراتر از آن است که بشود درباره اش فکر کرد و قضاوت، چه در تولد چنین انسان‌هایی و چه در زندگیشان به واسطه امدادهای غیبی چون جلب مهر و عطوفت همنوعان و …
۲.می توان بدین گونه تصور کرد که معلولیت می تواند مقوله روحی روانی را نیز دربرگیرد که حاصل شرایط نامساعد، تربیت ناصحیح و رویدادهای مختلف در برهه های متغیر زندگی باشد.

اینکه فرد رفتارهایی چون پرخاش، زود رنجی، حسادت و برخی کنش و واکنش‌های نادرست اخلاقی از خود بروز دهد می تواند مصداق همین معلولیت باشد که در گذر زمان ظهور می‌کند.

به نظرم تفکر ترحم گرایانه نسبت به این افراد می‌تواند باعث مثبت اندیشی و برخورد تا اندازه ای درست و اخلاقی با آنها شود، درست مثل همان پسر بچه.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *