چند درس خوب

چند روز عقب ماندن از نوشتن و درسهای من

 

1. کاری که در دم انجام می شود شانس تحقق دارد نه فکری که در سر پروار و پروارتر می‌شود.

2. بررسی مشکل جواب های خوبی در پی دارد:

+ به خودم گفتم هی خوب داری از وبلاگ نویسی دور می‌افتی و میدانی چرا؟

– جواب دادم بله سر و کله مرغ کمال‌گرایی پیدا شده که معمولن هم در شرایط سخت که حداقل یکی از امکانات رو به افول است خودنمایی می‌کند:

زمان کم، حال نامساعد، پایین افتادن فشار انگیزه و …

و هی دم گوشت می‌گوید:

وقت نداری که بنویسی اَه، قرار نیست که چرت و پرت بنویسی و بعد هم با پررویی منتشر کنی.

با این حالت معلوم است که هذیان می‌نویسی بهتر است خودت را مضحکه نکنی و سنگین باشی و اصلن ننویسی.

قبل تر بهتر می‌نوشتی رفته رفته کیفیت نوشته هایت دارد سُر میخورد پایین.

واقعن می‌خواهی همینطوری ادامه دهی؟
تو باید عالی باشی خیلی زیاد خیللللی…

و این یعنی بسته شدن کانال ذهنی برای ورود هر ایده ماهی بزرگ و کوچکی.

3. ساده نویسی؛ یادداشت وبلاگی که قرار نیست یک اثر به یاد ماندنی و یا شق القمر باشد. راحت از کل روزت حداقل درسی که یاد گرفتی را در یک خط بنویس.

۴. جبران کردن روزهای گذشته حتی با خُردترین حالت؛ تصمیم هر روز نویسیت یک تعهد است پس بهتراست نشکنیش، اگر به هر دلیلی نشد، جبران کن.

شکستن تعهد به راحتی یک آب خوردن است، اما قورباغه و آب جوش را یادت بیاور که تعهدات دیگر هم می توانند چنین سرنوشتی پیدا کنند و  تهش ببینی که تبدیل به یک آدم سست‌اراده‌ای شده‌ای که تعهد و قول و قرار هیچ معنایی برایش ندارد.

۵. عمل کردن به مطالبی که نوشته ای؛ به عمل کار برآید به سخن دانی نیست.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. آفرین که به تعهداتت عمل میکنی منم تو دام این کمال گرایی افتادم ولی یه راه پیدا کردم براش همون لحظه که ایده ای به ذهنم میرسه رو تو وبلاگم می نویسم اما منتشرش نمیکنم تا کاملش کنم و به مرور کامل میکنم و منتشرش میکنم. اینجوری هم هر روز دارم می نویسم و این که حداقل یه پست در هفته منتشر میکنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *