ترمز و مسیر رو عوض کن

معمولا داستان با اولین عهدشکنی آغاز می‌شود.

انگار سیم ترمز را پاره می کنند تا با سر به دره بدبختی سقوط کنیم.

گویی که دیگر آب از سرمان گذشته است و فاتحه تعهدی که سفت و سخت با خود بسته بودیم خوانده است.
شبیه سر تکان دادن‌های پر از تأسف پزشکان توی فیلم‌های سینمایی با دیالوگ: متأسفم، دیگه نمیشه کاری کرد.

همیشه همین است، داستان غم انگیز شکستن یک تعهد، اما برای یک بار هم که شده و لو برای امتحانش بهتر است این همیشه را شکست.

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید و البته عمل‌کرد.

اینکه مثل همه با اولین قدم نادرست تا ته ته انهدام تعهد پیش بروی که دل و جرأت نمی‌خواهد و از هر انسان ضعیف‌النفسی ساخته است، اما نکته اینجاست که با اولین شکست باز هم پایت به برگشتن متمایل باشد.

این بازگشت مهم‌ترین قسمت داستان است.

قریب به ۹۰ درصد از ما آدمها در پای‌بندی به تعهداتمان لنگ می‌زنیم، در خوش‌بینانه‌ترین حالت مدت زمان کوتاهی بر سیاق یک قول و تعهد می‌مانیم، اما به صدها دلیل برخاسته از شرایط بیرونی و درونی، بعد از مدتی جفت‌پا از رویش رد می‌شویم و حتی کَکمان هم نمی‌گزد.

شرایط بیرونی و رخدادهای ناخواسته بی ارتباط با اراده، موضوع صحبت نیست ولی همین موارد هم نباید دستاویز و بهانه‌ای برای ادامه و موجه کردن یک عهدشکنی باشد.

مسأله مهم، شرایط درونی و اراده است که اغلب ریشه در کودکی و پایین بودن عزت و اعتماد به نفس دارد که باید اصلاح و مدیریتش کنیم.

فرض کنید تعهد آفلاینی تا فلان ساعت یکی از قول‌هایی باشد که به خود داده‌ ایم و با قاطعیت به نتیجه بخش بودن این تعهد باور داشته باشیم که ناگاه یک وسوسه و یا اضطراری ناخواسته چند ساعت مانده به اتمام تعهد، انگشت پر ولع را روی شبکه های اجتماعی بکلیکد و در کمال ناباوری ببینیم ۱ ساعت تمام شبیه آدم های مبهوت با دهن باز  ویلان توی هایپرمارکت که آخر سر هم سبدشان پر از اجناس غیر ضروریست و جیبشان خالی در حال چرخش در دنیای مجازی هستیم.

خب، حالا تکلیف چیست؟

۱. گفتن: آه خدای من، دیدی تعهدم را شکستم و ادامه دادن ولگردی و گند زدن به زندگی با چهره‌ای عبوس البته در خوش بینانه‌ترین حالت و تصور تصویری منضبط از خودمان.

۲. توقف قاطع  و پذیرش زیر پا گذاشتن قرار و اندیشیدن به اینکه حتمن این تعهد درزی چیزی داشته که هوس من توانسته قِصر در برود و کُمیت بِتاراند.

اولین مورد بالا که تکلیف نیست و پذیرایی با عهدشکنی تلخ یا شیرین است که نهایتش ملال  است و نیاز به اقدام خاصی ندارد.

اما دومین مورد شامل این نکات است:

توقف و پذیرفتن خطا و سپس طراحی دوباره تعهد برای انجام درست

که این کار با رصد قرار و یافتن درزهای موجود و ایجاد انعطاف منطقی مادامی که از هدف اصلی دور نشویم است و می‌تواند به موفقیت ما در دور زدن بدقولی کمک کند.

پس هر زمان عهد و قولی که به خودمان داده‌ایم را شکستیم، همان‌جا نقطه‌ای است که باید حتمن ترمز کرده، مسیر را عوض کنیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. جالب بود و قابل توجه ولی برای من در صد درصد موارد گزینه اوله حالا نود و نه درصد باشه بابا بیشترش دیگه درصدش رو نمیدونم

  2. عهد و بدقولی، من هم عهد خودمو شکستم. روزانه نویسی رو ترک کردم. اما بجاش سعی می‌کنم هرزگاهی یک داستان کوتاه و آموزنده بنویسم.
    شاید این همین کاریه که شما در این متن از مخاطب می‌خواید؟

    شاید انجامش داده باشم.

    1. دقیقن آقای صفری
      می تونست این اتفاق بیفته که شما از نوشتن دور بشید
      اما شما عقب نشینی نکردید و یک تعهد جدید جایگزینش کردید و این خوبه
      بله و آفرین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *