کلمه بازی 12

کلمات words

باز هم چند قلم کلمه از لغت نامه بیرون کشیدم و رفتم به بافتن جمله …

کلمات:

الرحمن چیزی را خواندن: آن را تمام کردن یا از بین بردن
الدنگ: کم عقل و بی ارزش و بی‌عار
اُلدُرُم بُلدُرُم کردن: سخنان درشت توام با تهدید گفتن
اَلکَن: ناتوانی در ادای کلمات
اَللم قَللم: تقلب
الله الله: برای برحذر داشتن بکار می‌رود و تعجب
الله بختکی: تصادفی و اتفاقی
اَلم شنگه: شلوغی همراه با سرو صدا و داد و فریاد
اَلَنگ و دولنگ: لوزام زائد و بی مصرف
اَلو: زبانه آتش
اِله و بِله: چنین و چنان
فحش چارواداری: دشنام خیلی زشت
امروز را فردا کردن: روزگار را به سختی گذراندن
امضا محفوظ: ویژگی نوشته‌ای که نویسنده آن نمی‌خواهد شناخته شود.
ارنئوت:درشت هیکل و گستاخ و بی‌فرهنگ

 

بوی الرحمانت بلند شده و انگار نه انگار.
هی دارم ملاحظه می‌کنم که اُلدرم بُلدرم نکنم تا اَلم شنگه به پا نشود اما می‌بینم نه نمی‌شود.

الله الله با خودم می‌گویم این همان  من بی اللم‌قللمی است که …
چیه هان؟ فکر کردی می‌آیم از موفقیتهایت بگویم سر کیف بیایی و هوا برت دارد نه عزیز من، از این خبرها نیست.

امروز آمده بودم چند فحش چارواداری  بارت کنم، از خجالت غیرت نداشته‌ات در بیایم و پته خیالات النگ و دولنگی که به ریش ذهنت بسته‌ای و فکر می‌کنی که خیلی خلاقی را بریزم توی آب که گفتم بچه نشسته، یکی می‌آید می‌خواند آبروی من که نه، آبروی خودت می‌رود که ببین چه کار کرده که بنده خدایی این همه لطیف! چاک دهانش را گشوده و …

گفتیم حواسش هست، می‌داند دارد چه کار می‌کند و اله و بله، نگو اشتباه کردیم و کور خوانده‌ایم.

دیدیم که چه نشسته‌ای، طرف در بی خیال‌ترین حالت ممکن سر می‌کند و الله بختکی چیزی می‌نویسد، آن‌هم اَلکن که الدنگی مطالب گاهی آنقدر توی ذوق می‌زند که … ولش کن.

حالا احتمالن با این حرفها، اَلو خشمت جگرت را کباب کرده و شبیه اژدهایی شده‌ای که اگر دهان باز کند آتشش بیرون بزند.

اما امروز را فردا کردن هم اندازه‌‌ای دارد، من نمی توانم این همه حقیقت تلخ را ببینم و به رویت نیاورم.

من معمولن! راستش را می‌گویم، حالا دروغ چرا کمی پیاز داغ و سس تند ماجرا را زیاد کردم، کمی هم سوابق گذشته غیر قابل سِروَت جلوی مهمان را توی چشمت کردم و موفقیتهایت را کمی خُردِ خاک شیر، اما خب اگر اینها را هم نگویم که دیگر برای لای جرز دیوار خوبم.

حالا هم نمی‌خواهد زیاد کنجکاوی کنی که من کسیتم، انرژیت را بگذار روی تحقق برنامه‌هایت.
تو بگو یک خیرخواه، یکی که به قیافه بُغ کرده‌ات آلرژی دارد.
اصلن هر کی، ارنئوتی که دلش برایت سوخته.
والا.

امضا محفوظ

😏

 

فکر می‌کند نمی‌دانم منِ ملامتگر است.
آخر مدتی می‌شود که پیدایش نبود و حالا به جبران آن همه غیبت، با توپ پر آمده است.

بهانه‌اش هم این شده که به خاطر ضرورت‌هایی برنامه‌هایم را در خُردترین حالت ممکن انجام می‌دهم‌ و گاه حتی خود دانسته به حال تعلیق در میاورمشان.

تأسف خوردن و زانوی غم بغل گرفتنم را دوست دارد.

اما من دستش را خوانده‌ام، بگذارید همان امضای محفوظ باشد و خیال کند نشناختمش.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. ای زهرا من از وسط نامه گفتم این زهرا داره حسابی از خجالت خودش درمیاد. نکن بالام جان نکن به کارت برس و این من ملامتگر رو زیاد تحویلش نگیر والا

    1. تو که ای ول داری لیلون جان
      من کاریش ندارم و تحویلش نمی گیرم واسه همون میاد با هویت جعلی شروع میکنه به سرکوفت زدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *