زخم‌های دوران کودکی ۳۵ ساله است اما موهای فرفری

ادامه نویسی/ داستانک به پنجره زل زده و گه

عینک آفتابی داستانک / ادامه‌نویسی دستور داده بود نور

پاداش صبر و تعهد #داستانک / #ادامه_نویسی شرط می‌بندم

بعدازظهرهای خلوت داستانک ادامه نویسی بعدازظهرها، میدان امام خلوت

داستانک ادامه نویسی اعتماد بر فنا رفته! باید اعتراف

داستانک کلمه بازی مَتَلَک چمباتمه زده به زندگی نکبت‌باری

داستانک کلمه بازی با همه فرق داشت.غذاخوردن، حرف زدن،

روز گَندِ زیبا دختری که کنارش ایستاده بود با

آن روزِ غم‌انگیز ان دو روبروی هم ایستاده بودندکه