تازه نوشته ام داغ بخوانید

یک عاشقانه‌ی کوتاه

عمو سالار، سالاری بود برای خودش.از این مردهای قدیم بود که سبیلش تا بناگوش در رفته بود و مردانگیش تا هفت محله آن ورتر. غیرتی بود خیلی، بالاخص روی

آیدا

ماهی‌ها در تلاطم دوایرِ حوض، به این سو آن سو می‌رفتند.نگاهش به ماهی کوچک سفیدی افتاد که برای دور زدن بیش از دیگران عجله داشت، درست مثل او!ماهی او

خواب‌های تکراری

خواب‌های تکراری شهر متروکه شده و در حال احتضار بود. صدایی جز پیچیدن باد در خرابه ها و به هم خوردن در و پنجره‌های شکسته نبود.هیچ اثری از زندگی

کاریکلماتور 26

کاریکلماتور خط قرمز ⛔️ ۱. خط قرمزهای زندگی بعضی آدمها رفته رفته صورتی و بعد هم سفید می‌شود. ۲‌. قلبم سوار منحنی لبخندت که می‌شود، خط قرمزهایش را به

شمام این‌جوری بودین؟😉

شمام این‌جوری بودین؟😉 قدیم که گوشی‌های لمسی تازه باب شده بود و مردم با ولعِ تمام، تاچ و کلیک می‌کردند، بعضیا هر وقت با انگشت متنی رو انتخاب و

کاریکلماتور 25

کاریکلماتور ۱. هیچ گلی به اندازه‌ی لاله، باران پس انداز نمی‌کند. ۲‌ لاله‌ی گوش تنها گل حرارتی است که سرخیش با میزان خجالت، تنظیم می‌شود. ۳. رنگین کمان، تالار

کاریکلماتور 24

کاریکلماتور ۱. در روز تولدم، مرگ، ساعتش را چک می‌کند. ۲. آدمهای دو رو از آینه بیزارند. ۳. با وجود صفحات ورد و گوشی، دفترها ترشیده می‌شوند. ۴. مرد

کاریکلماتور 23

کاریکلماتور ۱. کتابها پر از نقشه‌ی مغزی نویسندگانند. ۲. پرسش‌ها، خارش افکار ذهند. ۳. نویسند‌ه‌ها رندانه، خطاهایی که جرأت انجامش در واقعیت ندارند را در داستان مرتکب می‌شوند. ۴.

کاریکلماتور 22

کاریکلماتور ۱. چشمانِ عینکی، همیشه از پشت پنجره دنیا را تماشا می‌کنند. ۲. دمپایی کفشی است که تاب تنش کرده. ۳. برای اینکه روز روشنم، شب تار نشود، هیچ‌گاه

سختی‌های یک مادر

حالا دیگر تابستان بود و مدرسه ها تعطیل.نمی‌دانستم با بچه‌ها باید چه کار کنم. رضا که انگار بهانه‌ی خوبی دستش افتاده باشد، راه به راه می‌گفت برو استعفا بده،