چگونگی: بله
در کتاب چیرگی اثر رابرت گرین که به جرأت میتوان گفت یکی از کتابهای بسیار خوب و موثر برای شکوفایی استعداد و افزایش توانمندی در جهت انجام رسالتِ درونی و رسیدن به مرحله استادییست، در بخشی به شخصی به نام سانتیاگو کالاتراوا اشاره شده است که به معماری علاقه داشت.
کسی که از کودکی به دل طبیعت میرفت و هر آنچه میدید طراحی میکرد.
اما موضوعی ذهن کالاتراوا را به خود مشغول کرده بود؛ انتقال مفهوم جنبشی و پویایی اشیاء به مخاطب.
اشیائی که ساکن هستند را چگونه میتوان به صورتی طراحی کرد که پویا به نظر برسند.
او پس از مطالعه و پرداختن به چگونگی متحرک به نظر رسیدن اشیاء از زوایای مختلف، توانست سازههای منحصر بفردی بسازد که علارغم ساکن بودنشان این خیال را به ببینده القا میکند که سازه در حال پرواز است.
در این بخش از کتاب به عصر رنسانس اشاره شده که علم و هنر با هم ادغام شدند، علمی که در پی شکافت هسته چگونگی بود و هنری که در پی خلق چرایی و زیبایی و پیوند این دو باعث خلق نتایج فاخری چون آثار داوینچی شد.
این مسأله، یعنی ترکیب علم و هنر در ابعاد زندگی هم موضوعیت دارد.
با نگاهی تامل برانگیز میتوان دریافت که در حقیقت پرداختن به مفهوم «چگونگی» حلقه مفقوده زندگی امروزی ما انسانهاست.
اغلب ما بیشتر توجه خود را به ظاهر مشاهدات یعنی هنر که جلوه قابل درک حواسمان است، معطوف می کنیم و در نتیجه به درک سطحی از آن میرسیم، بدون اینکه به کُنهِ چگونگی آن هنر یا مشاهده، پرداخته و آنرا جستجو کنیم.
از گشت و گذار در دنیای مجازی گرفته تا استفاده از ابزار کارمان.
از ابعاد مادی تا معنوی، از شغل گرفته تا روابط اجتماعی و خودشناسی.
مثلن در بعد روابط انسانی پرداختن به این چگونگی باعث ارتقای سطح آگاهی ما برای در پیش گرفتن رفتار مناسب میشود.
همین جستجوی چگونگی، باعث تغییر و تحول طرز فکر و قضاوت ما نیز میشود، به عنوان مثال دیگر نسبت به یک انسان حقیقتن موفق، حسادت نمیورزیم و حساسیت خود را به مقوله چگونگی موفقیتش سوق میدهیم.
این حساسیت به چگونگی به جای چرایی، ما را به پس زمینه تلاش و هوشمندی که در موفقیت فرد اثرگذار بوده میرساند و بر این اساس میتوانیم با الگوگیری از کوششهای او در جهت موفقیت خود گام برداریم.
عبور نگاه از ظاهر به باطن در تمام جنبههای زندگی باعث تعمق و روشن بینی میشود.
در نگاه کلانتر، این چرایی و چگونگی، (مشاهده و تفکر عمیقتر در آن) در کنار هم، مادر همه ابداعات و خلاقیتهای بشر از ابتدا تا کنون بوده است.
شاید علت اجتناب ما از پرداختن به باطن و جستجوی چگونگی این باشد که همواره دانستن تاوانی دارد و تلاش و تحمل سختی می طلبد و فرق است بین کسی که میداند و عمل نمیکند و آنکه نمیداند و عمل نمیکند.
فردی که دانسته دست به عمل نمیزند، همواره بار حسرت بر دوش دارد، اما باید پذیرفت که این تلاش و مشقت به نتایج درخشان در زندگی خواهد انجامید، اگر بدانیم و به کار گیریم.
چگونگی: خیر
اما برویم سراغ چگونگی که نیازی به کنجکاوی درباره اش نیست و ما به شدت اغلب پاپیش هستیم.
همانقدر که ما برای دریافتن چگونگی مشاهدات، اعمال و افکار انسانی خود و همنوعانمان، کمتر تلاش میکنیم در عوض به چگونگی پیشبرد امور توسط خدا بسیار میپردازیم.
بدیهی است که مقصودم از امور در اینجا، آفرینش موجودات و هر آنچه که به علم و دانش منتج میشود نیست.
به عنوان نمونه، در دستیابی به اهداف و آرزویی که داریم، مدام با خود حلاجی میکنیم که خدا چگونه قرار است کمکمان کند.
یا وقتی در مخمصهای گرفتار میشویم و نمیتوانیم کاری از پیش ببریم، از سویی امور را به خدا میسپاریم و از سویی دیگر مسترسانه به این فکر میکنیم که خدا قرار است چگونه دستمان را بگیرد و مشکلات را حل کند و انرژی خود را صرف کنجکاوی درباره موضوعی میکنیم که اشرافمان به آن به اندازه یک نقطه در کهکشان هم نمیشود.
این کنجکاوی و در پی آن پاسخهای سطحی نگرانه منبعث از دید محدودمان، باعث سَرخوردگی و از دست دادن امید شده و هدف مطلوب را از دسترس خارج میکند.
بخشی از مفهوم توکل همان رو گردان از موضوع چگونگی مداخله و رتق و فتق امور به دست خداست که در مقایسه با محدودیت انسانی ما میتواند به بیشمار انحاء به بهترین شکل ممکن به سرانجام نیک برسد.
در واقع وظیفه ما این است که در چنین شرایطی صرفن کاری که در حیطه توانمندیمان است انجام دهیم و با ایمان به خدا بدون پرداختن به چگونگی، مسیر زندگی را دنبال کنیم؛
چون خدا دانای حکیم قادری است که برای هر کاری راهی و ابزاری دارد و وَهمِ ما را یارای آن نیست که همه راهها و ابزارها را بیابیم و بسنجیم.
نتیجه آنکه برای افزایش کیفیت زندگی و تعمق بخشیدن به آن در ابعاد گوناگون، باید بیش از پیش به چرایی و بویژه چگونگی موضوعات بپردازیم و در مقابل در حیطه اموراتی که به خدا و خردِ کلان واگذار میکنیم، باید از چگونگی، چشم برداشت و امیدوار به مهربانی و توانایی خدا بود و در جهت کاری که میتوانیم انجام دهیم، کوشاتر باشیم.
2 پاسخ
زهرا جان به موضوع خوبی پرداخته بودی واقعا چرا ما به چگونگی اموری که دست ما نیست اینقدر اهمیت می دیم و پاپیش هستیم اما به اموری که در حیطه خودمون هست توجه نمی کنیم.
همین امروز سوالی ذهنم رو مشغول کرده بود که چطور میتونم به کسی که خودش نمیخواد کمک کنم که تغییرش بدم بعد ایه ای از سوره فاطر به ذهنم اومد که خدا به پیامبر می گفت تو مسئول ایمان دیگران نیستی و کار تو فقط گفتن و خدا خودش هدایتشون میکنه. به خواهرم میگفتم که التماس کردن بخدا برای درست کردن زندگی دیگران فایده نداره ما میتونیم دعا کنیم ولی درنهایت اون دیگران هستن که باید از خدا بخوان و خدا به حرف اونها گوش میده. نمیشه که ما چیزی رو بخواهیم و اونا چیز دیگه بخوان. به نظرم کافیه از خدا بخواهیم و بهش توکل کنیم و دیگه دنبال چگونگی نباشیم و منتظر باشیم تا خودش بوقتش کمکمون کنه
ممنون لیلون گلی
دقیقن
مفهوم توکل و اثری که داره فراتر از تصور ماست