نظرتان درباره این جمله چیست؟
“ما در واقع نمیدانیم که چه چیز را نمیدانیم”
جمله ای از کوین ترودو
حکایت جهل در جهلی که همواره با ماست.
موضوع این است که تا وقتی که پایمان به کلاسی برای آموختن یک مهارت باز نشده، چشممان به جمله کتاب فاخری نخورده، گوشمان جمله استادی فرهیخته را نشنیده و تجربه درک عمیق یک رویداد را نداشتهایم و توی باغ تفکر و تأمل قدمی نزدهایم، این فقدان و جهالت اصلن پیدایش نیست.
توهم دانسته های جزئی و کم مقدارمان مثل یک حباب بزرگ جلوی چشممان را می گیرد تا حس خوشحالی ملنگی بهمان دست دهد.
فکر میکنیم خیلی میدانیم، لااقل از خیلیها بیشتر که لیست این خیلیها میتواند طومار بلندبالایی هم بشود، اما کافی است یک پدیده آگاهی بخش، بی صدا یا پر هیاهو در زندگیمان رخ دهد تا به روشنی به جهالتمان در طول و عرضش، از جهل در دانستن دامنه ندانستههای بی انتهایمان تا سطحی ترین عمق دانستههای بسیار خردمان پی ببریم و عمق فاجعه اطلاعاتی خود را دریابیم، البته اگر اهل تأمل باشیم.
با این حجم از جهل و ناآگاهی، تنها کاری که میشود کرد این است که با کوشیدن برای آگاهی در هر لحظه، قطره ای از آب این اقیانوس بیکران ناآگاهی را کم کرد.
و تازه این کوشش برای یادیگری هر چه شبیه تلاش کودکان باشد که به جهل خود باور دارند و برای یادگیری مشتاق، میتواند کوشش موثر و نتیجه بخشی باشد وگرنه که هیچ ارزش نخواهد افزود و تلاشی است بی فایده.
جمله ز گهواره تا گور دانش بجوی و ضرب المثل درخت هر چه پربارتر سر فروتر، ترجمان زیبایی از همین جملهاند.
2 پاسخ
بعد از بسیار خواندنه که در نهایت به نادانی خودمون پی میبریم.
دقیقن آقای صفری
هر روزی که بیشتر به این برسیم که نمیدونیم و برای دونستن قدمی برداریم یه روز خوبه.