لحظهای که در حال ناامیدی هستی و خود را ناتوان میبینی همان نقطه جاییست که باید کاری کنی.
نقطه عطفی که گذشتهاش افسرده حالی و نزول است و بعدش میشود امید و تلاش و صعود، آن هم فقط با انتخاب تو.
ناامیدی و ناتوان دانستن خود هر چه بیشتر، رسیدن به این نقطه سرنوشتساز محتملتر و بعد باید تغییر را انتخاب کنی.
تغییر فکر، رفتار و یا اقدام برای قرار گرفتن در مسیر پیروزی.
پس در زمان ناامیدی و احساس ناتوانی دو انتخاب میتواند اتفاق بیفتد:
1. ادامه دادن پریشان خاطری و باور ناتوانی و همسویی با سقوط امید و بهره وری
2. توقف جریان ناامیدی با اقدام و فکری نو هر چند کوچک و تغییر جهت منحنی تلاش
در بدبینانه ترین حالت و انتخاب راه اول، با تجربه بیشترین ناامیدی، وقتی دیگر پایین نمیروی، چرا بالا رفتن را امتحان نکنی؟
تفاوت مرگ و زندگی در داشتن همین تکاپوست.
وقتی امید و حرکتی نیست، مرگ رخ داده حتی اگر به ظاهر نفس بکشی و بخوری و بیاشامی.
اما داشتن امید و تلاش یعنی برداشتن قدمی برای نشان دادن زندگی و زنده بودن، هر چند این تلاش مساوی با موفقیت مطلوب نباشد.
مهم تلاشی است که زنده بودن را نشان دهد.
اما شاید بپرسی چطور در کمال ناامیدی امید بیافرینم؟
راهش این است که اصلن به نتیجه فکر نکنی و فقط کاری که میشود و میتوانی را انجام دهی، همین.
و خبر خوب این است که معمولن در همین مرحله است که معجزه یا همان موفقیت پشت کوه، آرام آرام پیدایش می شود.
آخرین دیدگاهها