فکرش را بکنید.
چندین سال قبل یکی از بدترین برچسبهایی که گاه دوست داشتیم تمام اسباب بازیهایمان را بدهیم، اما آنرا بهمان نچسبانند بود.
برچسب تحقیر کنندهای که انگار شبیه خاله ریزه، قد سوسکمان میکرد.
چیزی بود شبیه یک توهین، یک دهن کجی وحشتناک که فرد با آن قیافهاش یک ماه کامل باید زیر تیغ جراحی میرفت تا شکل صورتش برگردد.
مثلن
وسط دعواهای خواهر برادری توی خانهها، وقتی کم میاوردیم و خواهر بزرگتر زور میگفت یا برادر کوچکتر از ته تغاری بودن خود ماهیگیری میکرد، در بخش اول خودمان ایفاگر نقش بودیم و در بخش دوم برادر کوچکتر که قرار بود همه چیز را مو به مو و البته با کمی فلفل تند کف دست پدر و مادر بگذارد.
یا زمان درس و مدرسه، تمام شیطنتهایی که در جیب داشتیم را رو میکردیم و وقتی وسط خوشحالیمان بیهوا معلم سر میرسید در حالیکه تمام پیش بینیهای امنیتی، قبلن انجام شده بود، متفق القول به دنبال فرد مشکوک با چشم ستارهدار بودیم.
گذشت و گذشت تا اینکه همه چیز عوض شد.
و برچسبی که تا دیروز حیثیتی را خدشهدار میکرد، شد ارزش، شد یک کار، پیشه.
و تازه فرد با شعف و رضایت قلبی ته حرفهایش می گفت:
حسینی بای خبرنگار واحد مرکزی خبر، که آدم تا مدتها فکر میکرد آن بای آخر اسم، همان بای بای است که نشان از خوشحالی زائد الوصف گوینده دارد که در پوست نمیگنجد.
و به این ترتیب معانی در گذر زمان با تغییر شرایط و دیدگاهها میتوانند ارزش پیدا کنند و یا از درجه ارزش ساقط شوند.
اما امروزه وجود خبرنگاران در سطح اجتماع ضروری است.
بسیاری از مشکلات بدون مطرح کردن، شانسی برای حل و فصلشان نیست، درست مثل همان دعواهای کودکی، که گاه واقعن زور میگفتیم و حق با ما نبود.
البته گو آنکه گاه حتی مطرح کردن برخی مشکلات هیچ ککی را به گزیدن در برخی مسئولین وا نمیدارد، اما بودن افرادی که دوربین و میکروفنشان روی مسائل و مشکلات باز است، نعمت بزرگی است که میتواند سبب پیشرفت یک جامعه شود.
خبرنگاران زیادی در راه اطلاع رسانی، جان خود را از دست داده اند و اینجاست که این مهم از کار پیشی می گیرد و در نقش رسالت بزرگ خود را نشان میدهد.
روز خبرنگار به همه خبرنگارانی که صادقانه در حال انجام رسالت خود هستند، مبارک🌸
17 مرداد هزار و چهارصد و دو
نی نوا
آخرین دیدگاهها