لوحهی سفیدی برای نوشتن
پژوهش و دانش از بیاعتقادی شروع میشود؛
درست زمانیکه افتادی به جان لوحه ذهنت و نوشتههای رویش را خوب پاک کردی.
شلخته پاک کردن و پاک نکردن رد نوشتههای قبلی، دوباره مغشوشت میکند.
نمیگذارد یافتههای جدید خودنمایی کنند.
بسیار شنیدهایم که برای یادگیریِ عمیق، چون یک یک کودک باید عاری از دانستن بود و همچون او تشنه دریافت.
اما عملن این کار برای ما بزرگترها سخت است.
گاه ما باور و اعتقاداتی داریم که برایشان استخوان ترکاندهایم.
بحث و جدل کردهایم و گاه حتی تا مرز ضرب و شتمِ مخالف هم پیش رفتهایم.
باورهایی که با آنها زندگی کردهایم و …
پس این کار آسانی نیست اما در عین حال نشدنی هم نیست.
به هر رو این ناگزیرراهیست برای خردورزی و کسب دانش بیشتر.
کدام راه؟
پاک کردن باورهای گذشته که رد عمیقی از خود به جا گذاشتهاند.
پرسش از باور و دانشی که درونی شده.
زیر سوال بردن مفاهیمی که با ما یکی شدهاند و این در عمل به مثابه کارکرد یک کارتک است برای خراشیدن یک چیز سفتی که به سختی به سطحی چسبیده.
باید منِ قبلی سرشار از دانش و باور، پوست اندازی کند تا منِ جدیدِ آماده کاوش و پذیرش به دور از تعصب، امکان ظهور یابد.
باید به کیفیتی چون ذوق و شوق یک کودک به هنگام آموختن درس جدید رسید.
برای شروع کار میتوان از باورهای ساده شروع کرد و به تکانش وا داشت و کمکم به سوی باور و دانش بزرگتر رفت.
در همین ارتباط، میتوان به قانونی که در کشور تاجیکستان وضع شده اشاره داشت:
“امامعلی رحمان اف، رئیسجمهور تاجیکستان تصویب کرد که افراد چه دختر و چه پسر تا سن ۱۸ سالگی نمیتوانند دین و مذهب داشته باشند تا از کودکی ناخواسته درگیر ترس و وحشت ناشی از دین و مذهب نشوند…
رئیسجمهور تاجیکستان با ممنوعیت نامگذاری عربی برای نوزادان از مردم خواست نام فرزندان خود را از شاهنامه فردوسی انتخاب کنند.”
البته بخشهایی از قانون فوق سخت گیرانه است مانند نامگذاری و ممنوعیت رفتن افراد زیر ۱۸ سال به مسجد و …
اما بخش مثبت آن، اعطای آزادی و امکان انتخاب خردمندانه و پژوهشی دین برای نوجوان است، باوری بدور از تقلیدِ موروثی خانواده.
این اعتقاد چون آزادانه و از روی مطالعه و پژوهش بدست میآید ارزشمند است و باعث پویا شدن روح خرد و خردورزی در جامعه میشود.
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
✍️ نینوا
آخرین دیدگاهها