وقتی از سقراط خواستند خرد و دانش خود را در یک جمله بیان کند، گفت خود شناسی.
سقراط همیشه بر این باور بود که همه جوابها در خود ماست و ما فقط باید آنرا دریابیم.
خودشناسی نقطه شروع توسعه فردی است و در ابتدای امر باید یک چشم انداز دقیق از توانمندی و ضعف خود داشته باشیم تا بتوانیم اقدامات لازم را برای توسعه همه جانبه خود شروع کنیم.
اما چگونه میتوانیم خود رابشناسیم ؟
البته که واضح است که هیچ گاه نمی توان به تمامی خود را شناخت، چون ما انسانها در حال تغییر و تحول هستیم و همینطور شرایط متغیر باعث می شود که در مواقع مختلف تصمیمات مختلفی اتخاذ کنیم و باورهایمان هم دستخوش تغییر و تحول شوند.
اما آنچه هست ما دارای استعدادها وتوانمندیهایی هستیم که به فراخور زمان و شرایط مناسب میتوان آنها را پرورش داد.
گام اول در خود شناسی بررسی استعدادهایمان است:
مثلا از لحاظ جسمانی این توانمندی را داریم که یک دونده سرعت باشیم یا صدای خوبی داریم و میتوانیم خواننده شویم یا در زمینه نقاشی بدون اینکه به کلاس رفته باشیم،مهارت نقاشی کشیدن را داریم و خیلی از ویژگیها و توانمندیهایی که ذاتی هستند و خودمان آن را می دانیم.
گام دوم بازخورد از اطرافیان است، معمولا توانمندی ما را دیگران خیلی دقیق تر میتوانند تشخیص دهند، منظور انسانهایی که صادقانه نسبت به بیان توانمندی و استعداد ما برخورد می کنند است، نه انسانهای منفی نگری که به ما به دیده حقارت می نگرند.
گام سوم علاقمندی های ماست:
اینکه به چه چیزهایی علاقه داریم، منظور در حوزه های مختلف است، مثلا حوزه هنری ، فرهنگی و …
اینکه مطالعه را دوست داریم یا فردی هستیم که اهل مسافرت کردن است و …
گام چهارم باورهای ماست:
مثلا ما به این باور داریم که همواره باید راستگو بود.
یا اینکه هر چیز را که برای خود دوست داریم برای دیگران هم دوست بداریم و همچنین هر چه برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
گام پنجم واگویه و افکاری است که مدام در ذهنمان وجود دارند:
اینکه فرد مثبت اندیشی هستیم یا منفی نگر با همین واگویه ها و افکار غالب میتوان به آن پی برد.
گام ششم اینکه فرد درون گرایی هستیم یا برون گرا و یا میانه
و …
آخرین دیدگاهها