باز هم کلمه بازی و افزایش دایره لغات
چاروناچار: خواه، ناخواه / چام چام: ناز و عشوه / خامض : ترش مزه/ خاتوله: مکر و فریب / خادر: سست و کاهل / دادراد: نام خداوند / داروگر: داروساز / ذَلولی: نرمخو / ذلاقت: گشادگی زبان، فصیح شدن / راجی: امیدوار / راح: شادمان شدن/ راخ: غم واندوه / زارخورش: کمخور / زاریانه: منسوب به زاری / سابوته: پیرزن / سالوک: ضعیف / شارق: آفتاب / شایگان: شایسته و سزاوار
داستانکی مقجرانه به زعم خود البت 🙂
نعمت صحت
روزی همچو ایام مألوف، شارق گیتیفروز بر فراز بود و زندگی ساری که آثاری از خادِری در خود یافته کاّنه کاری شاق به انجام رسانده، نای از بدن رفته باشد.
اندک زمانی گذر نکرده بود که گویی مسمارها بر بلیعینه نهاده سفتن آغازیدند، خواستم وقعی ننهم، دیدم کار از وقع گذشته بلعینه مبارک به چکه بزاقی در حال مشبک شدن است.
راحی آن روز من باب انجام امورات معوقه و محقر دلخوشانکی چند به راخی ره سپرده بود و راجی بودن به شفای اقرب به غولزنکی طفلانه مانسته.
سابوته ذَلولی جار دیوار به دیوارمان، که با وجود فرتوتی، قوه ذاکره داهیهای داشت، با رویت حال زارمان گفت: تصدقت بشوم مادر، مبتلا به مرض خاتولهای پر چامچام به نام اومیگرون گشتهای، آنهم با دوزی بیشینه.
آه از نهادم برخاست، گفتم: یا دادراد، پس حالیا با آن دست به گریبانم.
زاریانههایِشبانه به سرفههای متصلِ لاینقطع با بلیعینهای افگار و خراشیده، امانها برید.
زارخورش سالوکی گشته بودم، که زندگی به کامم خامِض میآمد.
پیش اطبای نامور بلادمان رفته، طالب دوایی نافذ گشتیم، به داواخانهای با داروگری حاذق حوالت دادند.
حالیا به حمدلله با گذشت قریب به ۱۰ روز احوالات ناخوشمان کمکَمَک رو به بهبود است، البت صوتمان قطع است و تصویرمان هم به سرفه های چاروناچار مرتعش.
لیک شایگان است که شکر خدا به جای آورده، قدر صحت بیشتر دانسته و افزونه مراقبت در پیش گیریم تا بهبودی اکمل حاصل آید انشالله تعالی.
غایت امر، این مرقومهاحوالیه به جهت لابعیدی از محفل مقجرانه بود و مشقی من باب ذَلاقتِ بیان منقوصه.
آخرین دیدگاهها