این صحنه برای خیلی از ما آشناست:
: تصمیم گرفتم هر روز نیم ساعت کتاب بخوانم …
: تصمیم گرفتم از شنبه نیم ساعت پیادهروی کنم …
: برنامه ریختهام صبح ها زودتر بیدار شوم …
…
و بعدش همه آن حرف ها دود میشود میرود هوا.
جالب است که تا زمانیکه این جمله ها در حد مونولوگ با خودمانند و در انجامشان راسخ هستیم عملی میشوند اما زمانیکه به شکل دیالوگ درآمدند و آنرا با دیگران سهیم شدیم، قدرت و ارزش خود را از دست میدهند و رویدادهای درونی و بیرونی به گونهای پیش میرود که آن تصمیمات به ندرت محقق میشوند و یا اصلن روی تحقق نمیبینند.
البته در این اوان به این نتیجه رسیدهایم که اگر تصمیماتمان را درقالب چالش و به صورت تعهدی در مقابل دید دیگران انجام دهیم، تحققش به مراتب قطعیتر خواهد بود.
درست است که در ۹۰ درصد موارد این اتفاق رخ میدهد و ما روی تعهد و تصمیمی که گرفتهایم باقی میمانیم، اما یک جای کار میلنگد.
لحظاتی را به یاد بیاورید که در شرایط نامراد هم باید روی این قول و تعهد بمانیم.
اغلب اولین فکری که ما را به انجام چالش به هر سختی و مرارتی که با آن روبرو هستیم وادار میکند این است که: من قول داده ام، حالا دیگران چه خواهند گفت و …
در واقع ما آن کار را برای نمود مثبت بیرونیش انجام میدهیم و گویی خشنودی خود را به نظر مثبت دیگران درباره خود گره میزنیم و این اشتباه است.
این رویه اگر بدین منوال دنبال شود، در واقع به طور نامحسو س در امتداد یک نوع تایید طلبی است.
قرار دادن رفتار خود در مقابل دید دیگران، ما را برای محقق کردن یک تعهد مجابتر میکند اما عزت نفسمان در این مقوله چه میشود؟
ما نسبت به قولمان به دیگران احساس مسئولیت بیشتری میکنیم تا قولی که به خود میدهیم.
این همان نقطه ضعف این قدم مثبت است، ما باید یاد بگیریم که به قولهایی که به خودمان میدهیم وفادار بمانیم، چه دیگران بدانند یا ندانند.
چه تشویقمان بکنند یا نکنند.
این همان عزت نفس است. ما حاضریم برای تعهدی که به دیگران میدهيم، سرمان برود اما قولمان نه، اما برای قراری که با خودمان میگذاریم پشیزی ارزش قائل نمیشویم.
دو نتیجه از این یادداشت میگیرم:
۱. ابراز یک تعهد و یا برنامه قبل از عمل به آن و یا رسیدن به حدی از پایداری، کندن گودالی است برای کله معلق شدن خودمان.
در خطبه ۹ نهج البلاغه حضرت علی می فرماید: همانا که بسان رعد خروشیدند و بسان برق درخشیدند، با این همه ترسیدند و گریختند.
ما در زبان ترکی یک مثل زیبای کنایهای داریم: می گوییم یاغماسادا گوررولدادی. یعنی اگر نمیبارد، لااقل غرید، که اشاره به صحبت بدون هیچ اقدامی دارد.
در حقیقت باید عمل بر گفتار تقدم داشته باشد.
۲. طراحی تعهد به صورت چالشی در مقابل دید دیگران، ۹۰ درصد موارد باعث تحقق آن میشود اما راه درستی برای افزایش عزت نفس نیست.
شاید بگویید که خب قرار دادن یک قول و تعهد به عنوان چالشی در معرض دید دیگران و موفقیت در آن خود راهی است برای افزایش عزت نفس!
در نگاه اول این تفکر درست است اما باید به نقطه ای برسیم که بدون اهرم بیرونی: آخر قول داده ام، دیگران میبینند و… به موفق دست یابیم، یعنی در کمال عزت و احترام به خود خودمان.
ما باید تعهداتی منعطف و خرد برای خود وضع کنیم که تحت هر شرایطی پای انجامشان بمانیم، چون ما به خودمان که عزیزترین فرد زندگیمان هستیم این قول را دادهایم.
6 پاسخ
چه تعبیر قشنگی از خودمون گفتی🥰 عزیزترین فرد زندگی؛ مشکل ما آدمها همینه دیگه که یادمون میره اول خودمون رو ببینیم. واقع بین که باشیم متوجه میشیم خودبینی اونقدرها هم که تو ذهنها بد جا افتاده بد نیست.
آفرین سپیده جان دقیقن
زهرالی به چه مورد قشنگی اشاره کردی آخه و البته مهم. دقیقن باهات موافقم وقتی هدف از نوک زبون آویزون میشه هوازده میشه بعدش هم زنگ میزنه و آخر سر هم میپوسه اما بعضی وقتا نفس همون کاری که باز میخواییم پیش بقیه بدقول نباشیم بهمون کمک میکنه کمکم با منظم شدن و عادتسازی یه شخصیتی واسه خودمون بسازیم که بعدن به خاطر خودش پای کار بمونه.
ممنون صبالی بالام
منظورم منم این بود که باید از این نوع طرح چالش گذر کنیم
چون عزت نفسه اینجوری بازم کم میشه
باید یاد بگیریم که بریا حرف خودمون ارزش فوق العاده ای قائل بشیم بدون اینکه کسی اونو بدونه
👌🏻👌🏻👌🏻. تجربه اتفاقات غیره منتظره تعهد به انجام کارها رو در من کم میکنه. مدتیه سعی میکنم به برنامهام متهعد باشم. تا الان که هشتاد درصد موفق بودم.
آفرین عهدیه عزیزم
تو عالی هستی
در کنار کارای زیادی که به عنوان همسر و مادر به عهده داری، وقتی به علایق و برنامه هاتم میرسی این یعنی اینکه تو با تلاش و پشتکار داری میری جلو