این روزها حتمن این کلمه به چشم شما هم خورده:
آهستگی
یک جورهایی همیشه با خودم میگفتم که یک جای کار میلنگد اما دقیقن نمیدانستم کجا، تا اینکه به این کلمه رسیدم و یک یک قطعات دومینو به هم خورده و جواب را به زیبایی نشانم دادند؛
رمز کار همین است آهسته و عمیق بودن.
افرادی که با آهستگی عمیقی کارشان را انجام میدهند آن را با کیفیت بسیار خوبی به پایان می رسانند و با لذت از آن عبور میکنند.
برای درک این موضوع اصلن نیاز نیست که بروید دنبال آدمهای موفق خاور دور یا نزدیک، کافی است کمی سرتان را بلند کنید و به بزرگترها نگاهی بیندازید، آن هم نه به کارهای بزرگشان بلکه دیدن همین کارهای ساده روزانه کفایت میکند.
مثل ظرف شستن
مثلن مادر من آنقدر قشنگ ظرف میشورد که من با آن کیفیت نمیتوانم.
نه اینکه از دستم در برود و چرب و چیلی روی ظرف بماند و رسوایی به بار بیاوردها نه.
مادرم یک جوری ظرف میشورد که انگار همزمان که مادر من است، مادر ظرفها هم هست و با شستن هر ظرف یک خوش و بش گرم بیصدایی هم باهاشان دارد.
مادرم یک اصطلاح خوبی دارد میگوید:
طَرَف کِردارلی ایشین گورور.
یعنی طرف با مهارت و ظرافت کارش را انجام میدهد.
این کردارلی تقریبن معادل همان خوشکردار است.
و نتیجهای که از مشاهداتم بدست آوردم این است که مادر وقتی ظرف میشورد فقط ظرف میشورد اما من هنگام شستن ظرف به تنها موضوعی که فکر نمیکنم ظرفشویی است و چقدر توی ذوق زن است نشنیدن صدای خندهی قاشق و بشقابی که خیلی قلقلکیند.
من با سرعت هر چه تمام کار را انجام میدهم تا سراغ کار مهمتری بروم، اما مادر ظرف شستن را به عنوان یک کار به رسمیت شناخته و درست و خوشکردار انجامش میدهد.
در دنیایی که این همه شتابان در حال دویدن هستیم در حالی که چشممان به گوشی است و هر آن ممکن است سنگی جلوی پایمان سبز شود و با مخ به زمین اصابت کنیم، آهستگی و تعمق ترمز خوبی است.
آهستگی در هر کاری برای، انجام دقیق و درک عمیق و تجربه لذتبخش آن:
مثل:
آرام غذا خوردن
با آرامش حرف زدن
با آرامش شنیدن
با آرامش فکر کردن
آرام و با دقت کار را انجام دادن
و …
به نظر یکی از نیازهای اساسی امروز ما در مواجهه با این همه سرعت و اضطراب، در پیش گرفتن رویکرد آهستگی است که سعی کنیم از فعالیتهای روزمره شروع کنیم و به فعالیتهای اصلیمان تسریش دهیم.
با همین عادت آهستگی احساس خواهیم کرد که چقدر گفتگوهای درونمان ریتم آرام و مهربانی پیدا کرده.
کم کم خواهیم دید که دیگر از آن منِ مسترسی که همیشه خدا در حال جویدن ناخن بود و فرمان دادن: هی زود باش، خبری نیست.
توضیح درباره تصویر:
در جستجوی تصویر برای مطلب به این تصویر آرامبخش رسیدم که مرا به یادداشت زیبای نویسندهای بزرگوار رساند که در ارتباط معناداری با همین یادداشت است که دعوت می کنم حتمن بخوانید.
6 پاسخ
توجه کردید که وقتی اهسته کار میکنیم به تبعش زمان هم کندتر میگذره؟
من هم علاقمند به متفکر کند هستم
نظرتتون خیلی نکته سنجانه است آقای صفری.
یه جورایی یا در جهت تکمیل فحوای مطلبه یا زاویه دید جدیدی داره و این عالیه
خوشحالم که باز هم سری به مطالب میزنید و نظرات خوبتون رو میبینم.
دقیقن ضربان زمان انگار با ضربان تشویش و شتاب ما تنظیمه
آفرین به شما بسیار هم عالی
زهرا جان من تصویر رو که دیدم بیاختیار یاد چارلی و کارخانه شکلات سازی افتادم. بعد اومدم تن رو خوندم و دیدم چقدر قشنگ و درست گفته باشی. اصلن خیلی از ادم ها به خاطر این آهستگی دارن از تک لحظه ها لذت می برن اما ما بضی وقتا یه جوری روی دور تند می افتیم که می خواهیم از لحظهها سریع رد بشیم که برسیم به لحظه های بعدی . انگار که اونجا حلوا پخش میکنن
ممنون عزیزم
تصویر خیلی آرامبخشیه
بله متاسفانه لیلون، باید تصمیم بگیریم که بریم به سمت آهستگی
ممنون از مقاله خوبتون
زنده باشید