این همه من!
دو روزی هست که این فکر در ذهنم در حال وول خوردن است:
همه من هستند در زمان و شرایط مختلف.
یک جورهایی شبیه زندگی در دنیاهای موازی!
حس خوبی دارد.
اینطوری آدم از تبهکارترین آدم هم نفرتش نمیگیرد.
میگوید او منم با شرایط و حس و حالی خاص و در مرتبهی پایینتری از آگاهی.
من در یک آن همه این همه هستم با انتخاب و تصمیماتی بیانتها.
یاد شعر مولانا میافتم که از صورتهای مختلف انسانی گفته بود.
تکنیک هو اپونو پونو برایم تداعی میشود که شاید خالقانش در دنیای تناسخ سیر میکردند و از همین رو در مواجهه با مشکلات و انسانهای مختلف یا احساساتی آزار دهنده، این ۴ کلمه طلاییِ را تکرار میکردند؛ کلمات کلیدی برای سوییچ احساس به سطح بالا و بهتر، برای رهایی از درگیری در نقشهای دیگر منها:
متاسفم
لطفن منو ببخش
ممنونم
دوست دارم
این کلمات میتواند تعابیر مختلفی داشته باشد، وقتی از کسی آزار میبینی، تکرار این واژهها گویی اظهار تاسف و مهرورزی از طرف مقابل به عنوان خودت به خود حاضر و جاری باشد و پالایش خرد و احساس.
خرد و احساسی که به خرد و حس برتر یگانه نزدیکتر باشد، کما اینکه آرزوی انیشتین دیدن جهان از منظر خدا بود.
چقدر پاسخ این سوال سخت است؟
جای خدا بودی چطور میدیدی و فکر میکردی؟
در تمام آموزههای تعالیبخش به بودن در لحظهی حال اشاره شده و از قضاوت و پرسه در گذشته و دلهرهآفرینی از آینده نهی شده،
در تأملی عمیقتر، هر دو رویکرد بیخردانه هستند و انرژی کیهانی منِ حال را به فنا میدهند؛
چون تو با غرق شدن در نقشهای دیگر یا نقشی که پشت سر گذاشتهای و نقشی که هنوز زمان وقوعش نرسیده، از تجربه نابِ من جاری دور میشوی.
منهایی که بهتر است همگی لحظهی جاری من خود را تجربه کنند و درگیر منهای دیگر نشوند.
این تصور هیجان انگیز هم هست تو در آن واحد در حال تجربهی بیکرانهای از عواقب و اثرات تصمیمهای خود هستی.
تصمیماتی که گاه منهایی را در مقابل هم قرار میدهد و مشکلاتی بوجود میایند که باید حلشان کرد و منها از بند هم آزاد شوند و مسیر تعالی خود را در پیش گیرند.
شاید مضحک یا حتی احمقانه به نظر برسد اما احتمالش دور نیست زمانی که انتخاب فکر و باورِ خاص و منحصر به فرد، تنها راه تعالی و خوشبختی فردی باشد و مرزبندی افکار به درست و نادرست از میان برود و به قول دیالوگ مشهور فیلم مارمولک، به تعداد آدمها، راه برای رسیدن به خدا باشد.
۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
✍️ نی نوا
آخرین دیدگاهها