فلسفه‌ی یک نام

فلسفه‌ی یک نام

طنز

نام و نام خانوادگی :
زهرا زمانلوی زکریا

قبل ازاینکه به چند و چون نامگذاری شخص شخیص خود بپردازم، به یک رسم جالب که مال چشم بادامیهاست اشاره می‌کنم:

توی یکی از فیلمهای چینی یا ژاپنی، کودکی به دنیا آمد که پدر و مادر طی مراسمی یک بشقاب چینی را بردند بالا و بعد روی زمین ول کرده، بعد گوش تیز کردند و هر صدایی که از آن بشقابِ تکه پاره بلند شد را گذاشتند روی بچه :

به این ترتیب اسم بچه شد: چین چان چو

به احتمال ۹۹ درصد اگر ما هم چنین رسمی داشتیم نامم می‌شد: زین زان زو!
چون بشقابمان را، فلزی چیزی انتخاب می‌کردند که نشکند.

باری این موج سوم ز وقتی به دنیا آمد همچون تولد اغلب نوپایان، لبخند رضایت بر لب پدر و مادر نشست و ونگ ونگ گریه بر چهره طفلی که من باشم.

نامم را زهرا گذاشتند نامی که با وجود نشست ناموزون آوایی با نام خواهرم، رضایت قلبی عمیق و عجیبی در دل پدر و مادرم نشاند.

نسرین / زهرا

داستان شبیه سکته در شعر بود، گویی که وسط شعرسرایی شاعری خوش طبع، یکی به سمتش اسلحه گرفته باشد و بگوید:
بی‌حرکت، دیگه هیچی نگو، شعر را رد کن بیاد.

و به این ترتیب شاعر بی‌نوا، با همان کلمه‌ی شلغمی که معلوم نیست از قریحه کدام شاعری اشتباهی راه گم‌کرده به شعرش راه یافته و به شدت مترصد تغییرش بود را مجبور شود تسلیم کند.

نامی که به جهت نوشتاری هم مسئله‌دار است!
آن هم به خاطر آن ه صعب العبورش؛

فکرش را بکنید بچه ای که تازه مداد، خودکار به دست گرفته و شوق نوشتن تویش در حال وول خوردن است، می تواند با همین ه از نوشتن منزجر شود.

اما بپردازم به نام خانوادگیم که نقطه عطف زندگی نه تنها من، بلکه یک طایفه بوده.

در میان کثرت نام فامیلی زمانی که اغلب در فیلمهای دهه ۷۰ و ۸۰ همیشه ته فیلمها از او تشکر می‌کردند همین که قدرت شاخ شدن داشته باشی و بشوی زمانلو ، چیز کمی نیست!

کلمه‌ی آخر نام خانوادگیمان هم خودش داستانی است که شاید مجال گفتنش نباشد اما پرداختن به حدسیاتتان خالی از لطف نیست!

احتمالن کلمه‌ی آخر یا ذهنتان را به سحر زکریا سوق داده یا زکریای رازی یا حتی حضرت ذکریا!

که باید بگویم هر سه احتمال مردود است، چون طبق استشهاد محلی و همینطور شناسنامه و اندک تشابه چهره به پدر و مادر، هرگونه نسبت خانوادگی و فامیلی به حضرت زکریا و زکریای رازی بزرگ و خانم زکریا که می‌توانست به ترتیب ضامن موفقیت‌ و فخرفروشی باشد رد می‌شود و من زهرا زمانلوی پدر و مادرم هستم حتی اگر زهرا زمانلوی زکریا بوده باشم.

بلی اما این رخداد سه ز در کنار هم اتفاق ناچیز و بی‌اهمیتی نیست آن هم در زمانه‌ای که حاضریم جان خود را برای رند و خاص بودن از دست بدهیم:

تاریخ تولد رند
شماره رند
تکرار حروف و …

فکرش را بکنید zzz

من هم با بهره‌گیری از همین اتفاق فرخنده مدتی نام پروفایل خود را سه زد انگلیسی می‌گذاشتم و در خود بس شکوفا می‌شدم که روزی پیامی رسید:
تو همیشه خوابی یا اسمت خوابه؟

جستجوی سرانگشتی فلسفه‌ی این سه زِد در گوگل مرا به این مطلب رساند:
این عبارت نمادی برای خواب و خرناس کشیدن است که به دلیل شباهت صوتی خرناس از آن استفاده می‌شود.

و از آنروز به بعد بود که دیگر از این آپشن نام خود چشم‌پوشی کرده و در هیچ محفلی از آن سخن به میان نیاوردم.

این بود اندک انگاره‌ای از نامگذاری شخص شخیص بنده.

۵ تیر ۱۴۰۳
✍️ #نی_نوا

طنز

@neynava_nevesht

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *