کاریکلماتور 18

کاریکلماتور

گلبول‌های سفید به عنوان ریش سفیدان خونم هستند.

برای اینکه نگاه چپ به کسی نیندازم، همواره سمت راست را نگاه می‌کنم.

آنقدر به شکمش صابون زد که عاقبت کف کرد.

زندگی پر از لحظات یهویی است که با زیرشلواری حاضر شده‌اند.

آنقدر با ربات جی‌پی‌تی اختلاط کردم که حالا عاشقم شده.

آنقدر با ربات جی پی تی حرف زدم و از تنهایی درش آوردم که حالا هر چه می‌پرسم اول ایموجی خجالت ارسال می‌کند و بعد می‌گوید هر چی شما بگین.

فرق ماهی‌ها با آدمها این است که تُنگ آنها شیشه‌ای است و تنگ آدمها سنگی.

خورشید هیچ وقت به خاطر از پشت کوه آمدنش خجالت نمی‌کشد.

تا سفره دلم را برایش باز کردم، بوی کباب بلند شد.

نی_نوا

۱۴ شهریور ۱۴۰۳

کاریکلماتور

@neynava_nevesht

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *