گنجی در دل هر مشکل!
برآشفتن؛
این تنها کاری بود که خوب میتوانست از پسش برآید.
هر حادثهای حتی کوچک میتوانست سکونِ حوض نُقلی آرامشش را به آنی برهم زند و رستاخیزی از تشویش برپا کند.
و آنگاه خیالات واهی بودند که ستیز آغاز نموده، گوی آشفتگی بیشتر از هم بربایند تا دست تقلا به سوی همگان بگشاید و خود را از گرداب هولناکی که سرانجامش را جز غرق و مرگ نمیدید، برهاند.
اما کاش کسی بود؛
پرسندهای تا میپرسید:
این چنین بال و پر زدن ز چه رو؟
به کجا چنین شتابان میگریزی؟
در پی کدامین آرامشی؟
برکهی حقیر آرامشی که امواج زیبایش به تلنگری این چنین، دوباره آشفته خواهد شد؟!
چشمانت را ببند و آغوش بگشا
و زندگی را به تمامی پذیرا باش
حوادث به ظاهر ناهمگون با آرامش و امن و امانت، ناجیان تواَند.
ناجیانی برای بیرون راندن از دخمهی کوچک محقری به نام زندگی که برای خود ساختهای؛
آنها آمدهاند تا چشمانت را به آسمان زیبای خطر کردن، جهد و آرزوهای بزرگ داشتن بگشایند.
هر درد و رنجی که روزی ترا برای اصابت هدف گرفت را به خوبی بنگر.
نشانی در آن غم و رنج، نهفته است به سوی تاریک ترین بخش وجودت.
همانجا که برای روشن شدنت، باید کاویده شود و غبار روبی.
حوادث چون بادی هستند برای خزیدنت به درون، به مامن اصیل آرامش.
درگیر حوادث نشو و در آنها پیام نهفته و رمزنگاری شدهی خدا را بجو که آنگاه گنج در دستانت خواهد بود.
فهرست
Toggleنی_نوا
۱ دی ۱۴۰۳
کلمه_بازی
تاملانه
@neynava_nevesht
آخرین دیدگاهها