بازگشت یک روح

بازگشت یک روح

وقتی به دنیا آمد عادی و طبیعی به نظر می‌رسید اما خیلی زود از سکوت و خیره شدن‌ها، کناره‌گیری از بچه‌های هم‌سن و سال و دیر زبان باز کردنش، فهمیدند که مثل هم‌قطاران خود نیست و همچون واگن مهارگسسته، گویی از خط ریل منحرف و رو سوی جاده خاکی دارد.
هر چه بزرگتر می‌شد علائم غیرعادی بودنش شدت می‌یافت.
ترس به جان پدر و مادر افتاده بود و همه‌ی احوالات بویناک فرزندشان، آن‌ها را بر آن داشت که او را نزد مشاور و روان‌پزشک ببرند.

هر بار پسرک مورد معاینات گوناگون قرار می‌گرفت و پزشکان با تعجب می‌گفتند که نه تنها مشکل مغزی وجود ندارد بلکه مغز بسیار فعال و قدرتمندی در جمجمه دارد.

تلاش مشاوران برای زیر زبان کشی پسرک و کشف علت سکوت و انزوایش راه به جایی نبرد.

پسرک اغلب در خلوت خود و دنیای هپروتش سیر می‌کرد و اعداد و ارقامی روی کاغذ می‌نوشت.

هیچ‌کس لبخند او را جز هنگامی که به چراغ‌های روشن خانه چشم می‌دوخت یا با وسایل الکتریکی ور می‌رفت یا به نتایجی در خط خطی‌های غیرقابل فهم یادداشت‌هایش می‌رسید، ندیده بود.

تنها موضوع امیدبخش برای والدینش که به درد بی‌تسلی‌شان، اندکی مرهم بود این بود که فرزندشان عاشق و دیوانه‌ی جریان الکتریکی است.

مدتی نگذشت که پسرشان نبوغ خود را به نمایش گذاشت و به عنوان نخبه‌ی مدرسه شناخته شد.
کسی که معلمان در مقابل افکار و سوالاتش عاجز بودند و همگی اذعان داشتند که این پسر یک اَبَرنخبه است که به زودی مسائل غیرقابل حل جهان را حل خواهد کرد و دست به اختراعات بسیار بزرگی خواهد زد.

ادعایی که پر بی‌‌راه نبود و پس از مدتی، خبر اختراع ماشین زمانش دنیا را تکان داد، اختراعی مدرن براساس اختراع ناتمام تسلا، مخترع بزرگ.

کسی چه می‌داند شاید پسرک، همان روح تسلا است که برگشته کارهای ناتمامش را تمام کند، آن هم با همان افسردگی هنگام مرگش!

نی_نوا

🔸️مطالب مرتبط

🖇نشستی کوتاه و خودمانی با نیکولا تسلا (طنز)

🖇 نیکولا تسلاهای دورانمان

۲۷دی/۳

کلمه_بازی

داستانک

@neynava_nevesht

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *