نویسندهی بزرگی به نام خدا!
“بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
الم ﴿۱﴾ الف، لام، میم«۱»
ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲﴾
این کتابِ بیهیچ تردیدی، راهنمای پرهیزکاران است«۲»
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳﴾ آنان که غیب را باور دارند، و نماز میخوانند، و از هر نعمت که روزی آنان کرده ایم انفاق میکنند«۳»
…
أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ{۵} آنانند که از سوی پروردگارشان در راه هدایتند و آنانند که رستگارند.”
سورهی بقره
الم؛
این سه حرف را ببینید، شبیه بینهایت عبارت مخففی است که امروزه وجود دارد و معنایشان را میدانیم:
امسیآی
ج.ا.ا
و بیبیسی …
و اولینبار خدا آن زمان اختراعش کرده،
چیزی شبیه یک رمز و کد است و البته یک ترفند عالی است.
برای چه؟
برای اینکه یک کتاب تا ابدالاباد رازآلود و جذاب بماند؛ چون فقط خود نویسنده یا نماینده امینش که پی بردن به صحت امانت او هم خودش داستانی است، میتوانند پرده از این راز بردارند.
ما انسانها ناخودآگاه جذب شگفتیها میشویم.
پیدا کردن جواب معما یا کشف یک راز، از جذابترین سرگرمیهایی است که میتواند تا مدتها ذهنمان را به خود مشغول سازد و این همان کاری است که نویسندهی بزرگ خدا، به کار بسته.
آیهی دوم و کلمهی هیچتردیدی را ببینید؛
کلمهای که با هوشمندی و ظرافت انتخاب شده و یک عبارت قطعیتدار است که توجه مخاطب را به خود و البته کلّ کتاب جلب میکند؛ چون ما طبیعتا دوستدار کلام قطعی و استوار هستیم و همین است که انسانهای بااعتماد به نفس و کاریزماتیک همواره مورد توجه و علاقه هستند.
این کتاب، یک کتاب راهنماست.
راهنما؛ نقشه، مثل نقشههای خودمان!
و البته هوشمند، مثل بَلَد، نشان و …
دقت:
این نقشه یا کتاب، راهنمای همه نیست، راهنمای پرهیزکاران است.
اما پرهیزکاران چه کسانی هستند؟
کسانی که به غیب ایمان دارند، نماز به پا میدارند و از هر چه روزیشان کردیم انفاق میکنند.
باور و ایمان داشتن به جهان غیب، در سطحی پایینتر، همان نصب برنامهی راهنما و داشتن گوشی مجهز به فضای مجازی است.
برپا داشتن نماز، اتصال ما به آن جهان است که با وایفای و داده حاصل میشود.
و از آنچه روزیشان دادیم، به دیگران انفاق میکنند همانند انتشار محتوای سودمند خود یا دیگران که در این فضا آنن برای کسی ارسال میکنیم.
و در ادامه، آنها از لطف پروردگار به راه راست هستند و آنها رستگارانند.
اینجا نویسنده، یک نتیجه و البته نیمضربه به داستان اضافه میکند که تمام این امکانات و حتی آن باورها و عملکردها براساس سیستم لطف الهی است که همهجا را فراگرفته و این عشق کارش این است که فرد را به رهایی و رستگاری برساند که دیگر نیازی به نقشه و راهنمایی نداشته باشد.
اولش، اشاره به ایمان، اتصال و حرکت عملی دارد و بعد یکهو همهی اینها را در لطف خدا میپیچد، خدایی که در ابتدا تعریفش را ارائه کرده که بخشنده و مهربان است، پس نتیجهی زیرپوستی این است که بالاخره وصل میشوی، بلاخره راهت را پیدا میکنی چون گریزی از لطف خدا نداری، فقط ممکن است زمانبر باشد.
و این یعنی پایان بازِ مثبت تَهِ داستان.
فهرست
Toggleنی_نوا
۲اسفند/۳
تاملانه
خداگفتانه
نویسندگی
@neynava_nevesht
آخرین دیدگاهها