“زخم
چیزیست که نمینویسی“
این عنوان یادداشت اینیستاگرامی آقای شاهین کلانتری عزیز مرا به فکر فرو برد و جالب آنکه قبل از این پست، پست دیگری با این مضمون به طور اتفاقی از جلوی چشمانم رد شد:
“مادامیکه زخمهایت را فراموش نکنی، خوب نمیشوند.”
مثل دستی که زخمی است، زمانیکه بخواهی مدام زخم را وارسی کنی به آن اجازه بهبود نمیدهی.
یادداشت وبلاگی امروز تهیه معجون شفا بخش برای زخمهایمان از همین دو عنوان است!
در نگاه اول شاید به دو مفهوم کاملن ناسازگار با هم برسیم، اما با کمی تأمل در مییابیم که هر دو مطلب بالا به یک اندازه درست و راهگشا هستند.
نفس نوشتن از زخم، خاطره و یا شکستی که انبوهی از درد برایمان در خود انباشته، باعث رفع ابهامات ذهنی و حسیمان می شود، ابهاماتی که گاه هولناک تر از خود درد است، درست مثل سایه سیاهی از یک روح در شب تاریک فیلمهای زوج خلاق خنده، لرل و هاردی که با روشن شدن چراغ و کشیدن ملافه، چوب رختی ظاهر می شود و مخاطب به حماقت دو اسطوره بامزه میخندد.
در حقیقت نوشتن کمک میکند با دید جامع و در مقام ناظر سوم شخص با موضوع مواجه شویم؛ درست وقتی که مشکلی برای دوستمان رخ میدهد و ما مثل زورو با نقش ناظر سینه چاک ظاهر می شویم و موضوع را از تمام جوانب میسنجیم و برای آرام کردن و یا ارائه راهکار قدم مثبتی بر میداریم.
کاری که کمتر برای خودمان دست به انجامش میزنیم و نمیتوانیم بین موضوع و خودمان تفکیک قائل شده و به آرامش و راه حل فکر کنیم.
و اما در خصوص جمله دوم، مادامیکه چشم از زخم بر نداریم، بهبودی بسیار کند پیش خواهد رفت.
یک تجربه عینی برای این موضوع کودکی و دوران مدرسه خودم است.
آن زمان هر وقت بیمار میشدم، وقتی به مدرسه می رفتم و حواسم را به درس و بازی می دادم، سرعت بهبودیم افزایش می یافت، گاه مادرم میگفت زهرا برود مدرسه حالش خوب میشود.
روان شناسان امروزه بر این مهم تاکید دارند که منحرف کردن ذهن از بیماری جسمی-روحی و پرداختن به امور مورد علاقه، روند بهبودی را در بیمار تسریع میبخشد.
پس با اندک خلاقیت میشود از هر دو ابزار به یک نسخه ترکیبی برای درمان هر زخمی رسید:
قدم اول روبرو شدن کامل و روشن با زخم و قدم دوم عبور از آن.
این درست همان چیزی است که می توان برای رسیدن به آرامش و راهحل در مورد هر موضوع و مشکلی به کار برد.
نتیجه اینکه هنگام مواجهه با هر درد و مشکلی بهتر است ابتدا به مدد نوشتن، خود را در سطح بالاتری از اشراف و مواجه قرار دهیم و سپس با منحرف ساختن ذهنمان از ماهیت درد و مشکل، با پرداختن به علایق درونی و حضور در لحظه حال، قدم مثبتی برای درمان و یافتن راه حل برداریم.
8 پاسخ
درود درسته زهراجان. نوشتن واقعا نسخه شفابخشی برای فراموشکردن و یا کمکردن رنج زخمهای روزگاره
ممنوم لیلای عزیزم که مطلب و خوندی
واقعن
زهرا نمیدونم چم شده حوصله انتشار دیگه ندارم. حتی حوصله نظر دادن هم ندارم. میام ستات رو میخونم اما نمیتونم کامنت بزارم. گفتم بیام اعتراف کنم شاید فرجی شد. اتفاقی افتاد.
من به این مسئله توجه نکردن به زخم واقفم. چند روز بود که دردی پشت سرم بود و حوصله ام رو سر برده بود فقط جمعه که از خونه بیرون بودم متوجهش نشدم دوباره وقتی به خونه برگشتم دردم هم برگشت.
ای جانم لیلون بالا❤️
به دلم افتاد سراغ بگیرما
گفتم این دختر چرا نیست
وب سایتم با نظرات قشنگه تو که انرژیش میره بالاهاااا عزیزم
کاملن طبیعیه عزیزم
این افت و خیزها جریان طبیعین، عوضش بعد هر افتی، خبرهای قشنگی در راهه👍
منم افتادم تو دور این احوالات و این پستمو توی همچین روزی نوشتم
https://zahrazamanlou.ir/2250/%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%86%d8%a7%d9%84%d9%87-%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%d9%be%d8%a7%d8%b3-%d8%a8%d8%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%d9%85/
میام پی ویت تخصصی تر حالتو جویا بشم گلم🥰
مطلب شما فوق العاده بود. نوشتن مرهم است بر زخم های ما.
ممنونم افسانه بانوی عزیز
زنده باشین ❤️
عالی بود زهرا جان. نوشتن به پذیرش زخم و یافتن راهحلی برای آن کمک زیادی میکنه.
بله دقیقن و واقعن
من خودم به شخصه تجربش کردم عهدیه عزیزم.