یقین یا تردید؟
مساله این است!
برایتان پیش آمده که در مورد موضوعی کاملن مطمئن باشید و البته بعدش معلوم شود که شما اشتباه کرده اید.
یا نه پیش آمده که درباره یک موضوع مردد باشید و بعدش معلوم شود که کاری که درباره اش مطمئن نبودید، درست ترین کار ممکن بوده و شما انجامش ندادهاید؟
در هر دوی اینها چه احساسی را تجربه کردهاید؟
این روزها علاوه بر موضوع ترس و شتاب هرکول دیگری که ذهنم را قُرُق کرده، یقین داشتن است.
اصلن همین مصمم بودن علاوه بر نمایش عزت و اعتماد به نفس، خودش یک عامل ارتباطی بسیار قوی است.
مثلن خود شما دوست دارید با یک فرد که همیشه مردد است دوست باشید یا کسیکه مصمم است؟
معلوم است که فرد راسخ در نظر و عمل برایمان جذاب و قابل اطمینانتر است تا فردی که برای هر کار و حرفش دو به شک است و به دنبال تایید دیگران.
حقیقتن یک فعل مصمم حتی با نتیجه اشتباه به یک فعل مردد اما درست میچربد.
واضح است که منظورم از اشتباه، خطای فاحش بدون فکر و تأمل نیست، منظورم خطایی است که عمومن میتواند رخ دهد.
صحبت حضرت علی که با نقل به مضمون معنایش حسرت ایشان از اطمینان دشمنان دین در مقابل تردید یاورانش بود، در این ارتباط کاملن برجسته است.
و یا آناتول فرانس در کتاب باغ اپیکور می گوید :
مردی که از خودش مطمئن باشد، همیشه مردم را همراه خویش دارد.
اطمینان به نفس خصلتی است که مردم را خوشایند است و توده فقط مطالب مسلم و قطعی را دوست دارد نه دلیل و برهان و چیزی که او را سرگردان و نگران سازد.
در واقع با نگاهی گذرا به اطرافمان میبینیم که انسانهایی که جزمیت رفتار و کلامی دارند بدون در نظر گرفتن درستی رفتار یا کلام، دارای اجر و قرب ویژهای هستند.
اما برگردیم به خود خودمان، گاه نشانههای شخصیت مردد در وجودمان به طور نامحسوسی وجود دارد که البته با تکرار رویههای خاص، برداشت مخاطب از ما به عنوان فرد ضعیف النفس قوت میگیرد:
اما چگونه؟
۱. با تأخیرمان در تصمیم گیریها
۲. پرسیدن سوال های واضح که پاسخشان مشخص است
۳. شرح و بسط های اضافی درباره موضوعات
۴. تایید طلبیهای گاه و بی گاهمان
یک نمونه که به این موضوع اشاره دارد برمی گردد به زمان اشتغالم.
همکار تازهپایی داشتیم محجوب به حیا و بسیار اهل مساعدت، یعنی محال ممکن بود که همکاری تقاضای کمک کند و ایشان از سر باز کند، اما نکته قابل تأمل در مورد رفتار ایشان، توضیحات با طول و تفسیری بود که در ارتباط با مشکل و کمکشان به همکار ارائه میدادند.
اغلب همکارانمان این توضیحات داوطلبانه را نمیپسندید و در گفتگوهای خودمانی از ایشان بدگویی کرده و حتی به خاطر شخصیت محجوبشان این توضیحات مهر تاییدی بود بر عدم اعتماد به نفس ایشان.
وجدانن نتوانستم درباره این موضوع سکوت کنم و به روی خودم نیاورم.
در فرصتی مناسب به ایشان گفتم : همکارانمان به خاطر کمکها و سعهصدری که در رفع مشکلاتشان به خرج میدهید بسیار خشنودند، اما توضیحاتتان گاه آنها را ناخواسته دچار سوءتفاهم میکند، آنها فکر میکنند شما به کار خودتان به اندازه کافی اطمینان ندارید و لذا توضیحات توجیهی و اضافی از آن سبب است.
ایشان با رویی گشاده انتقادم را پذیرفتند و از آن روز دیگر بدون درخواست، اطلاع اضافی درباره فرایند و یا نحوه کار عرضه نمیکردند و البته همکارانمان به مناعت طبع ایشان و خبرگی در کارشان هم ایمان آوردند.
گاهی توضیحات اضافی ما نشان از عدم قطعیت دارد و نوعی توجیه و تایید طلبی تلقی می گردد و این باعث خطای شناختی مخاطب درباره ما میشود، البته که با گذر زمان فرد به شناخت درست خواهد رسید، اما موضوع این است که همواره ما زمان کافی برای شناساندن درستمان به دیگران نداریم، بنابراین بهتر است در هر شرایطی درست و معقول رفتار کنیم.
نتیجه اینکه برای داشتن شخصیت قوی و مستحکم :
تأخیر بی مورد، سوال واضح و تشریح اضافی ممنوع
قدمهایی برای مصمم بودن :
1. می توانیم از کارهای کوچک که درباره انجامشان به یقین رسیدهایم شروع کنیم و عملیشان کنیم.
2. حرفی نزنیم که در آن دچار شک و شبهایم، سعی کنیم درباره آن به آگاهی و یقین برسیم و سپس با کلامی متقن ابرازش کنیم.
3. در مورد کارهای کلان یا موضوعاتی که نیاز به شور دارد، با افراد خبره مشورت کنیم، اما ابتکار عمل را از خود نگیریم.
4. ابتدائن خودمان تا جایی که ممکن است مسئله را حلاجی کنیم و بر یافتههایی که در موردشان به قطعیت رسیدهایم پا برجا بمانیم.
معلمی داشتیم که همواره این جمله ورد زبانش بود:
مصلحت، مشورت یاخجیدی آما اوْز بیلدیغینان چیخما
یعنی مصلحت مشورت خوب است، اما آنچه خودت فهمیده ای را از دست مده.
و اتفاقن این معلممان مصداق افرادی است که حرفشان را استوار و راسخ به زبان میاورند و کاری که به نظرشان درست باشد بی هیچ شک و گمانی عملی میکنند.
آخرین دیدگاهها