در این یادداشت به مرور چند درس میپردازم:
۱.ضرب المثل ترکی “اَل مرد اولار göz نامرد” (دست مردانگی میکند و چشم نامردی)
جمله بالا که در اینجا درباره اش گفته ام، و این هم کلیپش، مدتی بود که فراموشم شده بود که دیروز با گفتن :همین الان انجامش بده دوباره برایم تداعی شد.
از چند وقت پیش میخواستم محتواهای کلیپی خود را در آپارات هم بارگذاری کنم تا کارهایی که با علاقه انجام داده و برایشان تلاش کرده بودم شانس دیده شدن و اثربخشی بیشتری یابند، اینکه محتوا میتواند تا هر زمان دیگری بدون اینکه خالقش زنده باشد، بماند، برایم الهام بخش این بود که حتمن آنها را در آپارات هم منعکس کنم.
دیدم اسمش رویش است آپار آت : که در زبان ترکی، آپار یعنی ببر و آت یعنی بینداز.
در حقیقت به زبان بی زبانی میگفت: خانمم بیا و بارگذاریشون کن و بالاخره این کار را کردم.
البته بخشی از کارها و از آن جمله نمایشنامه کوراوغلی تجربه مشترکمان با صبا مددی به خاطر حجم زیاد ویدیو مانده است، که به امید خدا آنها را هم بارگذاری خواهم کرد.
(راستی این آدرس آپاراتی من است 🙂 ، اگر محتوایی را دوست داشتید و به دلتان نشست، حتمن برایم کامنت بگذارید که خوشحال میشوم.)
به این فکر کردم که من که توانستم آن ۲۵ ویدیو رو در یک روز منتشر کنم، چه عاملی باعث میشد که این همه مدت در مقابل انجام آن مقاومت کرده، بهانه بتراشم؟
و رسیدم به این موارد:
1- بزرگ نمایی کار
ظاهر داستان مرا فریفته بود ” اوووو چقدر وقت می گیره” و با به کار انداختن دستها تصویر بزرگ نمایی شده چشمها یا به بیانی دیگر، تخیل منفی ذهن، کنار رفت، مصداق ضرب المثلی که اول داستان برایتان گفتم.
2- شفاف نکردن جزئیات
ابهام یکی از عوامل اصلی اهمال کاری و طفره رفتن ما از کارهاست، نداشتن نقشهای از کاری که میخواهیم انجام دهیم ذهن مستعد تنبلی را سردرگم کرده و شروع میکند به واگویه های منفی و سرد کردنمان از انجام کار.
برای همین است که در تمام مقولات مربوط به هدفگذاری و موفقیت از نوشتن و شفافیت خواستهها و اقدامات سخن به میان آمده است.
3- بهانه تراشی
راحت ترین کاری که میتواند پای آدم را به دایره امن بند کند و نگذارد جنب بخورد، بهانه تراشی است که معمولا هر لحظه هم بهروز رسانی میشود و اقدام را سختتر.
و اما ادامه مرور …
2. آفلاینی
دیروز برای چندمین بار برایم ثابت شد که اگر تو اهدافت را هل ندهی و یا آنها نتوانند ترا هل دهند، کارهای بیهوده ترا به سمت خود خواهند کشید، آنهم با چشم ستاره مکاره ای که در شخصیتهای مورددار پسر شجاع صدای درخشیدنش به گوش میرسید.
دیروز در حین انجام کار، یکهو یاد جوابی که باید برای دوستی میفرستادم افتادم (این نا ردخورترین ترفند ذهن تنبل است که دلش میخواهد همیشه در جا بزنیم) برای جواب به تلگرام پا گذاشتم و مسلمن آدم نیتش توک پاست اما سر از خانه همسایهها؛ اینیستا، واتساپ و یوتیوب در میآورد و میبیند عه چه زود شب شد، انگار کسی عقربهها را زده روی دور تند و حالا دارند توی ساعت نفس نفس میزنند.
تنها چیزی که به روشنی یادم مانده بود، لحظه عزیمتم به تلگرام بود و دیگر هیچ.
نگاهی به برنامه روزانه انداختم، کارها زانوی غم بغل کرده، مظلوم و بغ کرده داشتند نگاهم می کردم که خب حالا این کار که کردی یعنی چه؟ ضربدرهای ما کو؟
حق داشتند همه شان کارهای مفید و لازمی بودند که وقت زیادی هم نمیگرفتند اما من زمان انجامشان را پای کارهای بیهوده دود کرده بودم.
3. مرور ، مرور و مرور
دو روز قبل جسته گریخته ویراژی روی مطالب قبلی وب سایت دادم و دیدم که چقدر لازم دارم دوباره بخوانمشان و به کار بندمشان.
ما آدمها فراموشکاریم، درست شبیه بچهها که سیبی در دست دارند و با دادن میوه بعدی سیب از دستشان میافتد تا میوه تازه را بگیرند، داستان تکراری یادگرفتن و فراموش کردن.
درس نهایی که در آخرین لحظات نوشتن یادداشت به آن رسیدم:
4. انجام آنی کارهایی که کمتر از دو دقیقه وقت میگیرند
مصداقش ویرایش همین یادداشت است که ذخیره نکرده، به سراغ کاری رفتم و آمدم دیدم متن هست و ویرایش نیست.
یک تیک را کلیکیدن مگر چقدر وقت میگرفت که انجامش نداده، موکول به بعد از انجام کار ضروری پیش آمده کردم؟!
4 پاسخ
زهرا من ویدیوی خاطرات کودکیت رو دیدم بقیه رو فرصت نکردم ولی وای جقدر همون یکی دیدم که خوب بود من رو برد به کودکی البته ما چون کمبود جا داشتیم مامانم خیلی ها رو نگه نداشته الانم خودم که نگه داشتم خونمون شبیه سمساریه😂
ممنون لیلون جان🥰
آی گفتی
همینا رو با من بمیرم تو رو خدا نگهداشتیم و گرنه مامان قشنگ مصمم بود هیچ اثری رو باقی نذاره 😐😂
چه خوب زهراجان
بروم ویدیوی آپاراتت را ببینم
ممنون لیلا بالا که منو از تنهایی درآوردی و تو آپارات دنبالم کردی 🤗🥰