یکی از کارهایی که به آن علاقمندم نمایشنامهخوانی است و البته نمایشنامه رادیویی، چون چالشی به تمام معناست.
گوینده باید با صدابازیگری خود فضا، داستان و نقشهای نمایش را آنقدر خوب و واضح به مخاطب انتقال دهد که گویی شنونده در حال ديدن آن نمایش است.
اولین تجربه اجرای نمایشنامه با دوست بسیار گرانقدری است که مدتی میشود از احوالاتش بیخبرم.
بانوی فرهیخته ایرانی ساکن آلمان که حس میهن دوستیش ستودنی است. دوستی سرشار از معرفت، مهربانی و زیبااندیشی که در پستی دیگر به آن خواهم پرداخت.
تجربه دوم، نمایشنامه کوراوغلی بود در سال گذشته با صبا، دختر خلاق و پر از انرژی مثبت و افکار زیبا .
و اما تجربه سوم نمایشنامهای از وودی آلن است با لیلا، دوست هنرمند و نویسندهای که هر روز بیشتر به وجوه مشترکمان میرسیم و کیفور از اینکه هم را پیدا کردهایم.
نمایشنامهای با نام:
وقتی مرگ در میزند.
لیلا آنقدر زیبا نقشش را بازی کرده که با شنیدنش لذت میبرم و هر بار برایش کف میزنم.
نویسنده های خوب بازیگران خوبی هم هستند، اگر نویسنده هستید و تا به حال تجربه بازی یا اجرای نمایش و یا نمایشنامه نداشتهاید حتمن امتحانش کنید که از مهارت و استعداد خود در اجرا شگفت زده خواهید شد.
و این هم اولین قسمت این کار مشترک
2 پاسخ
زهرا تو همش مایه دلگرمی من هستی. من انقدر تو خونه ازت تعریف میکنم که نگو. بعد بلند میشم خودم از راه دور برات اسفند دود میکنم که یوقت چشم نخوری.
ممنون که برای اجرای این نمایش نامه همراهم بودی
ممنونم لیلون
این از مهر و محبت زیبایی که تو قلبت فراوونه عزیزم
اسپند برام دود میکنی از راه دور
یعنی من در مقابل این انرژی خوب و زیبا دیگه چی میتونم بگم
زنده باشی گلم
به دوستی باهات افتخار میکنم و ازت یاد می گیرم