آخرین افکار در آخرین لحظات بیداری

دیشب هنگام خواب به این فکر میکردم که هر روز همه ما چه با آغوش باز مرگ را در بر میگیریم.

هیچ ضمانتی وجود ندارد که این خواب آخرین خواب دنیاییمان نباشد، اما بدون هیچ واهمه ای مشتاقانه به خواب فرو می رویم.

میدانید من اسمش را میگذرام تمرین هر روزه مرگ.

به نظرم خدا با همین خواب چند درس در آستین برایمان دارد:

1-  اعلان این نکته که همانطور که خواب یک فرآیند طبیعی است، مرگ هم طبیعی است.

2- همین خواب، یک آلارم هر روزه است که یادمان باشد مرگ وجود دارد، پس زمانمان را به نیکی و خوب بودن سپری کنیم.

3- تامل در خواب و تمرین هر روزه آن به صورت خودکار، ترس درونی ما از مرگ را بسیار کاهش میدهد و من این را از آنرو میدانم که خدا بیش از آنچه که میپنداریم و در وهم و تفکرمان میگنجد، مهربان است و بدین گونه یک قوت قلب به ما میدهد که بنده من، مرگ هم درست مثل همان خواب است که هر روزه در حال انجامش هستی پس نترس. بلایی سرت نمی‌آید. ( از همان مهربانیهای مادرانه )

4- چه بسیار پاسخ پرسشهایمان را که در خواب گرفته ایم.

5- با همین خواب میتوانیم درگذشتگانمان را دوباره ملاقات کنیم و این یعنی خداوند یک پل ارتباطی از این سوی خط با آنسوی خط برقرار کرده، اگرچه گاه مدتها خطوط ارتباطی مختلند و ارتباط برقرار نمی شود، احتمالن یا مسئول این سوی خط که تفکر ماست یک جای کارش می لنگدد یا مسئولین آن سوی خط( فرشتگان مسئول) اختلالاتی در شبکه ایجاد کرده اند! که ارتباط وصل نمیشود، اما این راه ارتباطی بی شک وجود دارد.

6- میتوانیم فرآگاهی ، تخیل و هر آنچه که در دنیای بیرون ابزار تحققش وجود ندارد یا فعلن وجود ندارد را در خواب مشاهده کنیم، حس کنیم، باور کنیم.

7- چه بسیار هشدار و خبرهایی از آینده که در همین خواب به ما الهام شده است.

و …

اما دیشب به این موضوع هم فکر کردم، که اگر قرار باشد آخرین فکر قبل از  خواب یا شاید مرگ را مثل همان چالشهای شبکه های اجتماعی که : جرات داشته باش آخرین تصویر پروفایل یا …  را استوری کن، بخواهند منتشر کنند چه حسی خواهیم داشت؟

( راستش اولش میخواستم بر مبنای همین چالشها اسم یادداشت را بگذارم اگر جراتش را داری آخرین فکر قبل از خوابت را بگو، اما بعد همین عنوان یادداشت را مطلوب دیدم.)

یک لحظه تجسم کنید:

فرض کنید درست قبل خواب به این فکر کنیم که چگونه انتقام سختی از همکاری بگیریم که او هم به دلایلی ناخواسته باعث رنجش خاطرمان شده

فرض کنیم که ما همان شب مرده باشیم و هیچ گاه صبحی که بخواهیم آن فکر را عملی کنیم را تجربه نکنیم، اما تصویر آخرین حضورمان در دنیا، آن فکر شوم است و نمیتوانیم کتمانش کنیم.

یا درست قبل از اینکه به خواب فرو رویم به شکرگزاری از نعمتهای خدا یا تجسم رویاهایمان که به دست خدا محقق خواهد شد، پرداخته باشیم.

به این بیندیشید که درست لحظه بسته شدن پلکهایمان شاید برای همیشه، به این فکر کرده باشیم که چطور میتوانم باز هم کلاه بیشتری بر سر دیگران بگذارم و سرمایه خود را بیفزایم.

یا اینکه چطور میتوانم آن مخاطب خاص را بیشتر آزار دهم.

یا چطور میتوانم به انسانهای بیشتری کمک کنم.

کدام تصویر زیبا و آبرومندانه است؟

بهتر است تصویری بسازیم که  لااقل جلوی خدا و خودمان شرمنده نشویم.

همه لحظه ها و به خصوص لحظه های قبل از خواب را دریابیم، شاید همان لحظه آخرین زمان حضورمان با نقش فعلی روی زمین باشد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *