مواجهه ما با حقوق ضایع شده اعطایی

یادداشت امروز براساس تجربه دست اول امروز است و تاملی درباره آن.

اعتبار گواهینامه ام مدتهاست که تمام شده بود و برای تمدید آن نیاز به درج گروه خونی بود.

گروه خونی را از زمان دانشگاه میدانستم اما خب کارت گروه خونی صادر نشده بود و لذا پزشک معتمد راهنمایی رانندگی ما را برای دریافت کارت به مرکز درمانی حوالت داد.

منشی پذیرش درخواستم را ثبت کرد و گفت : درخواستی ثبت الدیم اما گدین سوروشون گورون آزمایش آلالار بیلزدن، دوزدی واقت وار امان اولار گله دیلر

( در خواستتون ثبت شد، اما برین بپرسین آیا ازتون آزمایش میگیرن؟ درسته وقت هست، اما اونا باید بگن)

با لبهایی به شکل خط شده شبیه این 😐 رفتم به آزمایشگاه ( آخر متصدی خودش تلفنی گفته بود تا ساعت 10 آزمایش میگیرند و ما هنوز زمان داشتیم)

در آزمایشگاه 2 خانم مسن پر انرژی و یک خانم میانسال افسرده حال نشسته بودند که آنها هم برای تعیین گروه خونی برای انجام مراحل اولیه دریافت گواهینامه آمده بودند.

گفتم : سلام یورولمیاسیز، تعیین گروه خونیا گوره گلمیشم گواهینامیه گوره و پذیرش ثبت الیبلر.

( سلام خسته نباشید، برای تعیین گروه خونی اومدم، برای گواهینامم و پذیرش هم درخواست رو ثبت کردن)

پرستار عینکی قد بلند در حالیکه  از یکی از آن خانمهای مسن خون می گرفت، گفت:

شرمنده ظرفیت دولوب، صاباح سحر گلین

(شرمنده ظرفیت پر شده، فردا صبح بیایین)

و منتظر ادامه حرف من و یا اعتراضم نشد و به سرعت به محل بررسی نمونه ها رفت.

مردد جلوی در ماندم،  زمان که هنوز تمام نشده بود، چرا باید فردا هم برای یک آزمایش کوچک که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد دوباره چند ساعت وقت بگذاریم؟

منتظر بودم که از آزمایشگاه بیاید تا بگویم در صورت امکان کار را انجام دهد.

قبل از اینکه من حرفی بزنم، مادر گفت: خانیم دا بیز بوگون گلمیشیح بی زحمت امکانی اولسا آزمایش آلاسیز.

( خانم بی زحمت چون دیگه ما امروز اومدیم اگه امکانش باشه آزمایش ما رو انجام بدین.)

پرستار گفت : یوخ اولماز، صاباح گلین . اله بیر بو دییر کی هله گدجهسیز راهنماییه و گلسیز

( نمیشه ، فردا بیایین. فقط این نیست که حالا قراره برین راهنمایی و رانندگی و هی رفت و آمد)

گفتم : یوخ بو تمدیدی، گواهینامه وار

( نه این تمدیده، گواهینامه دارم)

پرستار گفت :هیم .. یاخجی دا  اوندا اوتی گوراخ

( هیم … باشه پس اونوقت بشین ببینم )

 

موضوع قابل تامل این است که وقتی حقی از ما ضایع میشود و دوباره همان حق چه بسا با منت به ما اعطا میشود، گویی حق اضافی به ما داده شده و در نتیجه مواجهه ما با آن چه بسا با تقدیر و تشکر فراوان صورت میگیرد.

و این حربه خوبی برای آن دسته از افردی است که دوست دارند، همواره دیگران را مدیون خود کنند و یا قدرت خود را به رخ بکشند.

البته که این مثال در حد بسیار کوچک و نازل بود و پرستار فرد خبیثی نبود که بخواهد قدرتش را به ما نشان دهدیا نیت بدی داشته باشد، اما او با پیش داوری اینکه این آزمایش برای اخذ گواهینامه برای بار اول است، ما را به فردا حواله داده بود.

چه بسا خسته بود و  یا حوصله کار نداشت و …

اما نکته این است که در نگاه کلی و کلان این یک سیاست موذی گرایانه است، برای مطیع کردن دیگران، ایجاد دین برای فرد مقابل و البته نشان دادن قدرت و …

کم و بیش این سیاست در سازمانها و ادارات به کرات، به صورت محسوس و نامحسوس دیده میشود.

درسهایی که در نگاه کلی آموختم:

1- شفاف سازی درخواست

2- وقوف کامل به حق خود

3- دوری از هر گونه تقدیر و تشکر اضافی برای تحقق حق سهون و یا عمدن ضایع شده.

 

راستی شما هم تجربه هایی با چنین مضمونی داشته اید؟

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *