کاریکلماتور 2

karikalamator

یادداشت وبلاگی امروز، کاریکلماتور برفی است که با دیدن بارش زیبای آسمان شکل گرفت.

مسابقه بارش برف بود و کلمات، او می‌بارید، من می‌نوشتم.

 

برف 

نوشتم برف و این بار آب نشد.

برف‌هایی که نوشتم به دمای اتاق عادت کردند.

آسمان دلش هوایِ زمین‌قندی کرده.

پیامکهای آسمان برای زمین برفکی است.

آسمان دارد برف به برف لباس تنِ زمین می‌بافد.

قطره‌های بَزَک کرده با لباس سفید راهی خانه‌ی زمین شدند.

روی هر دانه برف، ایموجی بوسه آسمان نقش بسته.

فرشته‌ها حرف‌های دمِ گوشیشان برایِ زمین را پَرِ دانه هر برف پیچیده‌اند.

باران که برای زمین بال‌بال بزند می‌شود ❄️.

بالاخره از غم دوری، موی قطره‌ها سفید شد.

آسمان همه‌ی پیرقطره‌ها را به زمین برگرداند.

برف کلماتی است که از دهان آسمان فرو می‌ریزد.

هر دانه برف، حرفش این است که با لباس سفید باید مرد.

باران رستاخیزی است که هر برفی را در راه است و بر عکس.

دانه های ❄️ با رقص و آواز در حال سقوط آزادند.

برف بارانی است که چتر نجات به کمر بسته.

فرشته ها سبد سبد گلِ سفید روی زمین می‌ریزند.

آسمان قسم خورده که زمین را سفید‌بخت کند.

دانه‌های برف کفش‌های فرشته‌هاییست که یادشان رفته نامرئیشان کنند.

آنقدر از برف حرف زدم که تصاویر ذهنم برفکی شد.

تصویرت هر شب در خوابم برفکی است، می‌شود آسمان دلت را بهاری کنی؟

برف که می‌بارد ، تمام تصورات سبزِ زمین، برفکی می‌شود.

پشمکهای ارسالی آسمان توی دهان زمین آب شدند.

همه قطرات باران احرام بسته، به زمین مشرف شدند.

محجوب به حیاتر از دانه برف فقط خودش، تا بخواهد لپش سرخ شود، آب شده رفته.

هوا پشمکی و سرد است.

با تصویر برفی آسمان، خورشید شبیه ماهِ بُغ کرده است.

برف‌پاکنهای خورشید از کار افتاده‌اند.

دانه‌هایِ ❄️ قندهای‌سلامت‌محورِ آسمانند برای زمین، بدون ابتلا به دیابت.

صدای قِرِچ قِرِچ جان دادن برفها از زیر پایم بلند شد.

آسمان دارد چادر سفید به سر زمین می‌کند، زمستان‌ها بدجور غیرتی می‌شود.

با گرمای هوای اتاقم برفکهای چشمم را آب کردم.

آسمان، زمستان‌ها هوای رنگْ کردن زمین به سرش می‌زند.

وقتی برف می‌بارد دلم یاد باران می‌افتد، نمی دانم چرا دلم هیچ وقت با زمان پیش نمی‌رود.

پای اهمال کاری باز هم وسط است، خنکای تگری که تابستان نیاز داریم با تاخیر در زمستان به دستمان رسید.

هوس خنکی در تابستان می‌شود سرمای استخوان سوزِ زمستان.

فرشته‌ها کارشان به قاعده نیست، به جای تابستان، زمستان‌ها یخچالشان را روشن می‌کنند.

با هر دانه برفی، فرشته‌ای روی زمین نازل می‌شود.

قطره‌های آسمانی پیر شدند تا دوباره به زمین برگشتند.

برف دانه شُکری است که آسمان توی زمین می کارد.

برای باران شدن باید برف بودن را پشت سر گذاشت.

❄️ نسخه فریز شده باران است.

برف قطره ای است که برای رسیدن به خورشید خود را برُنزه کرد.

برف بارانی است که گشت ارشاد به آن گیر داده است.

برف، باران نازک نارنجی است که برای رد گم کردن سفید پوشیده.

برفِ نگاهم به گرمایِ خنده‌هایت آب شد.

بگذار دهانمان را با برف زمستان شیرین کنیم.

آسمان به زمین : بفرما دهانت را با برف تازه‌ام خیس کن.

آسمان به زمین: بفرما ❄️، از آب گذشته است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

6 پاسخ

  1. به‌به چقدر زیبا. لذت بردم. مخصوصا اونجا که گفتی: هوا پشمکی است. پشمک شیرینی موردعلاقه سالهای دور منه. البته از اون پشمک‌ها که توی یه جعبه فلزی بسته‌بندی شده بود و بعد داخل کارتن قرارگرفته بود. دایی خدابیامرزم برام از یزد می‌آورد. چون ساکن ابرکوه بود. اصل اصل. دیگه از اونها تولید نمیشه. وگرنه هنوز هم علاقه داشتم. هرچند از نوع خالص‌تر بدون رنگش هنوز هم می‌خورم، اما بیشتر برام حالت نوستالژی داره. من بردی به دورهای شیرین، به طعم‌های اصل

    1. 🥰😍
      ممنون لیلا گلی
      پشمک بزن🙌
      به به پس تو لاپ اورجینالشو میخوردی
      روح دایی عزیزت شاد عزیزم🌿

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *