تعلیق موقتی

کتابهای پی دی اف، فی دی بو، کتابراه، چشم به راهند و در حال زاغ سیاه چوب زدنم.
حالا چرا زاغ سیاه، مگر زاغ سفید یا رنگی هم داریم؟!
به روی خودم نمی‌آورم، منظورم زاغ سیاه نیست، چوب زدنشان را می‌گویم.
در حال تدوین کاری هستم.
چشمهایم خسته می‌شوند و خوابشان می‌گیرد.
با من بمیرم تو بمیری و وعده برای استراحت همکاری می‌کنند.
حال زمان مدرسه را دارم که تا می‌خواستیم برای امتحان درس بخوانیم، خواب از کوچه پس کوچه های ته ذهنمان سر و کله‌اش پیدا می‌شد و می‌خزید توی وجودمان.

این از دنیای مجازم.

کتابهای روی میز مدتهاست دستهایشان را طلبکارانه در هم قلاب کرده و سر آونگی به تاسف می‌تکانند.
اهمیت نمی دهم.
۱۰ فرمان توی کاور چسبانده شده به کیس سیستم پر سر و صدایم با ترش‌رویی نگاهم می‌کنند که یعنی می‌بینیم که یَواجّانا (آهسته به ترکی) در حال عدول از مایی.
با خونسردی که نمی‌دانم از کجا در درونم سر ریز شده است، از آن‌ها هم عبور می‌کنم.

نگاهی به ساعات گذشته می‌اندازم.

چرا همه از من طلب دارند، البته که منظورم از همه، موجودات زنده دنیایم خواندن و نوشتن هستند.
به یک نتیجه می‌رسم: من هر کاری که خودش را هل داده است را انجام داده‌ام و کارهای دیگر قلع و قمع شده‌اند، آن‌هم به خاطر مشغله‌های بی‌ارادی که رخ داده بودند.
مشغله‌هایی که بی ارادی بودنشان مرا تا خونسردی کامل پیش برده بود.

اما در حقیقت یک اتفاق خوب و بد همزمان روی داده بود.
من نسبت به شرایط حس منعطفی پیدا کرده و خونسردانه مواجه شده بودم ولی تعهد جدید موقتی برای پست سر گذاشتن مقبول شرایط تحمیلی با ملاحظات برنامه‌ ای، طراحی نکرده بودم.
می‌شد در خُردترین حالت برنامه ‌را محقق نمود و یا با ایجاد برنامه جدید متمرکز بر کارهای اصلی، برنامه قبلی را با صلح و صفا به تعلیق موقت مصلحتی درآورد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. زهرالی جون جون من از امروز یه برنامه‌ی هفت آیتمی ریختم و خودمو متعهد کردم که در هر شرایطی انجامشون بدم هر سی روز و به قول ده ‌فرمان تو ازشون عدول ننمایم. این کار را امتحان بنما. یا نه اصلن یه کار بهتر می‌شه کرد بیا و راجع به این مسائل واسه خودت بنویس. مثلن یه ساعت متمرکز. من چهارساعت نوشتم و الان تبدیل به رستم دستان شدم. بیا تو هم این روشو امتحان بکن. نوشتن خیلی به به است.

    1. سلام بر صبالی عزیزم
      وااای صبااا می دونم چه کیفی کردی
      من یه بار 6 ساعت نوشتم انقدر حسش عالی بود که نگو
      اما بعدش دیگه دو ساعت اینا تونستم وقت بدزدم برای نوشتن.
      نوشتن که درمانه حرف نداره صبا و من همیشه این موقع ها می نویسم
      اما در شرایطی که واقعن دست خودتت نیست و زمان کمه بنا به ضرورت باید با قاطعیت گاهی از این تعلیقهای خودخوتسته مصلحتی موقتی ایجاد کرد که جلوی اون حس ندامت عمل نکردن به تعهدگرفته بشه.
      اصلن این تعلیق خودخواسته میشه یک استراتژی که خودت طراحی کردی و باعث عزت نفست میشه

  2. نظر صبا خوبه اما به شرطی که مثل من ذهن پریشان نداشته باشی ذهنی که تا به مانع برمیخوره قهر میکنه و میره که میره.
    اما این تعلیق خوبه حداقل کمی از استرس های ذهنی کم میکنه.
    واقعا تو برخی از شرایط ما نمیتونیم چندان به برنامه ها متعهد باشیم و گه اصرار داشته باشیم که خودمون رو سرزنش کنیم فقط استرس و غذاب وجدان میگیریم که مانع پیش برد کارهای اصلی هم میشن و این به ضررمونه.
    گاهی باید کمی بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم

    1. دقیقن موافقم
      به قول ترودو ما بادی قوانین رو هوشمندانه بچینیم تا هیمشه برنده باشیم
      ما با داشتن حس خوب میتونیم به خویب تغییر کنیم نه بعد اینم زا پروفسور بی جی فاگ

      این تعلیق هوشمندانه اجباری عزت نفس رو زیاد میکنه و آرامش را هم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *