واکنش ما در برابر وسوسه‌ها

واکنش شما به وسوسه‌هایی که مدام از ذهنتان شلیک می‌شود چیست؟

خصوصن اینکه قول و قراری با خود گذاشته باشید و با تمام وجود بخواهید پای آن تعهد بمانید.

فرض کنید با خود قرار گذاشته‌اید که:

تا ساعت ۱۷ آفلاین باشید و متمرکز به کارهای برنامه روزانه خود بپردازید.

 

واکنش اول:

ساعت ۸ صبح از خواب بیدار می‌شوید.

اولین وسوسه:

همین اول صبحی یک توک پا نگاه کن ببین نظر یا پیام جدیدی نداری؟

اولین مقاومت ناچیزتان در برابر وسوسه:

باشه، فقط یک نگاه کوتاه می‌ندازم همین و بعد دوباره آفلاین می‌شم.

که البته می‌توان به همین واکنش هم با دید خوش بینانه یک آفرین آرام گفت که باز جای شکر دارد که فوری فوتی و بی هیچ بهانه‌ای سراغ تباهی نرفتید و با یک توجیه حتی غلط به قانون شکنی مبادرت ورزیدید و درونن میدانید که باید از قانون پیروی کنید و لو قانون خودتان.

و حالا بیش از ۱ ساعت است که درگیر شبکه‌های اجتماعی هستید و تعهد خود را به سرعت خاموش شدن یک شمع بر اثر فوتی کوچک شکسته‌اید.

 

واکنش دوم:

از وسوسه ساعت ۸ جان سالم به در برده‌اید و با غرولندی موثر جلویش درآمده‌اید.

ساعت ۱۰ است و در حال انجام کاری هستید که وسوسه با چشمی که نیرنگ درونش برق می‌زند پیدایش می‌شود:

هییی آخرین بار از آذر کِی بود خبر گرفتی؟
طفلی حتمن روزگار خوبی نداره و یه احوال‌پرسی می‌تونه روزشو عوض کنه!

 

میزان هوشمندی ذهن وسوسه‌گر را می‌بینید!

دقیقن می‌داند دست روی چه موضوعی بگذارد که دل شروع کند به لرزیدن و پا سُر خوردن.

حواستان به خاطر تجارب قبلی جمع است، می‌گویید:

باز شروع کردی؟ پیام ندادم که ندادم، اد حالا که درگیر کارم باید ازش خبر بگیرم؟
فکر کردی زرنگی؟

 

۲ساعت بعد:

وسوسه در کسوتی فیلسوف‌مآبانه:

آفرین تو واقعن روی تعهدت موندی و من خوشحالم! اما یه چیز، وب سایت که جزو شبکه‌های مجازی نیست، مگه نه؟ اصلن قراره آفلاین باشی که سراغ اون شبکه ها نری دیگه، مگه نه؟ (مگه نه ای پر از خنده های برونکا شخصیت منفی چوبین)  
به نظرم یه توک پا برو نظرات سایتتو نگاه بنداز، خدا رو چه دیدی شاید نظری باشه که برای نوشتن بهت ایده بده!

و بالاخره در محاصره وسوسه‌های به ظاهر معقولانه شما به نیت همان توک پای کذایی، خود را درون سایت می‌بینید و بعد به طور باور نکردنی خود را در حال غرق شدن در امواج خروشان شبکه‌ها مجازی میابید و باز هم صدای شکستن استخوان های تعهد بلند می‌شود.

 

واکنش سوم :

ساعت ۸ است و ذهن وسوسه‌گرتان همزمان با بیداری شما کارش را شروع می‌کند:

همین اول صبحی یک توک پا نگاه کن ببین نظر یا پیام جدیدی نداری؟

و شما متفاوت‌تر از قبل فورن قلم را برداشته و با لبخند یادداشت می‌کنید:

ممنونم ذهن عزیزم که به فکر منی و کارهامو یادم میندازی.
پس شد چک کردن پیاما. باشه حتمن این کار رو انجام میدم، درست وقتی که ممنوعیت تموم بشه اولین کار همینه عزیزم.

شاید خنده‌تان بگیرد و با خود بگویید: برو بابا مگه بچه گول می‌زنی؟!

اما کافی است یک بار امتحان کنید تا ببینید چگونه ولع ذهنِ وسوسه‌گر کم می‌شود و خیلی با ادب و احترام با تعهدتان روبه رو می‌شود.

گفتنی است در برخورد نوع سوم ما در مقام یک ناظر هوشمند ظاهر می‌شویم و با برخورد منفی اما محترمانه قدم مهمی برای ماندن در تعهدمان برمی‌داریم.

در حقیقت در این نوع واکنش، ما با عمل نوشتن به خود فرصت تصمیم گیری درست داده و با استفاده از لحن مؤدبانه‌ برای ذهنی که بخشی از ماست، استراتژی بُرد-بُرد را پیش می‌بریم.

پر واضح است که کار ذهن، مقاومت در برابر تغییر است و این، دستِ خودش نیست، ساختار سیستماتیکش به گونه‌ای است که در مقابل هر تغییر در حد توانش سنگ‌اندازی کند تا ما را از شرایط جدید و یا خطر احتمالی که به غلط یا درست متصور است دور کند.

اجرایی کردن تعهدمان چه بسا در طولانی مدت می‌تواند باعث تغییر خلق و خوی ما شده و نتایج دیگر (مثبت یا منفی به زعم تصور ذهن) به بار آورد و چه بسا بیم شروع چالش‌های بزرگتر هم انتظار می‌رود و همه این تغییرات در ابتدا برای ذهن وحشتناک به نظر می‌رسد، از این‌رو ترسِ ذهن پدیده‌ای است طبیعی.

در اغلب موارد واکنش من و شمایِ متعهد به قانون در مقابل وسوسه، از نوع دوم است که در ظاهر تا حدودی موفق هم می‌شود اما در دراز مدت نمی‌توان گفت.

واکنش خشمگینانه و سرکوب گرایانه با ذهنی که در مواجهه با مشکلات و حل مسائل دست به دامنش می‌شویم، کار منطقی و اخلاقی نیست و در واقع نفی بخشی از وجود خودمانست.

چه بسا واقعن ایده خوبی هم در وسوسه‌ها نهفته باشد که به کارمان بیاید، پس در کنار احتراز از قانون شکنی و با زبانی لطیف می توانيم از آن بهره‌مند شویم.

در حقیقت ما باید ذهنمان را با همه وجوهات  و مثبت و منفیش بپذیریم؛ ذهنِ ملامتگر، وسوسه کننده و یا ذهنِ هوشمندِ راه‌حل یاب و انگیزه‌بخش.

ترفند نوشتن برای هر تعهد و قول قراری که با خود می‌گذاریم مثمر ثمر است و بی شک بعد از مدتی، از افزایش عزت نفس و نتایج مثبت ثانویه آن شگفت زده شده، خود را در آغوش خواهیم کشید.

 

امتحان کنید و اگر دوست داشتید در میان بگذارید.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *