این روزها، ذوق و شوقم این است که تقویم را باز کنم و ببینم موضوع تصادفی که باید دربارهاش ذهن و احساسم را بچلانم تا چند قطره نوشته روی کاغذ بچکند چیست؟
عنوان خوبی است:
روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی!
به نظر موضوع جالبی است که میتوان مدتها مثل این سخنرانهای آرام و با حوصله صدا و سیما دربارهاش حرفهای خوب زد.
اما واقعن فقط میشود حرفهای خوب زد، اما کارهای خوب را قول نمیدهم.
توجهم به کلمه اسلامی گوشه عنوان جلب میشود. آیا لازم است؟
چرا ما همواره یک خط کش کنار دستمان هست که با آن همه چیز را کادربندی کنیم، شکل دهیم، محصور کنیم؟!
چرا این همه خط کشی؟
حقوق انسانیِ انسان.
ابا این عبارت ناقص است؟
انسانی که؛
روح دارد.
جسم دارد.
قلب و احساس دارد.
به تصورم انسان خردمند رو به کمال انسانی است که گذشته را برای مرور و درس گرفتن پشت سر میگذارد و مرزها را درمینوردد تا به فحوای مطلب برسد.
متن را دریابد نه حاشیه را.
روزی که به دین واحد انسانیت و مهربانی برسیم، آن روز پایمان روی پله بلندی از کمال است.
روزی که همه با هر دین، فکر و سلیقهای، حق و حقوق برابری برای هم متصور شویم و به آن احترام بگذاریم، هم را نه به عنوان یک فرد مقابل، یک انسان هم نوع، بقیهای از خود بدانیم، آن روز روزی است که صدای لبخند خدا را میتوان شنید.
روزی که با وجود تفاوت در افکار، من راضی نباشم که خاری در پایت فرو رود.
روزی که تو، من با تمام وجود، بدون خط کشیهای قضاوت ذهن، بدون پرداختن به خود، هم را بشنویم.
۱۴ مرداد هزار و چهارصد و دو
✍️ نینوا
آخرین دیدگاهها