عصا👨🦯
۱. راه پر بود از میمِ غمِ عصای پیرزن.
۲. قامت گمشدهی پیران، در قامت یک عصا متجلی میشود.
۳. پیرمرد عصا زنان از خاطرات جوانی مینوشت.
۴. زمین پر از حسرتهای نقطه به نقطهی عصا به دستان است.
گلدان🪴
۱. گلِ آرزو جز در گلدان تلاش نمیشکفد.
۲. گلدانِ زندگی گاه پر میشود از علفهای هرز ناامیدی.
۳. عاشق در گلدانِ امیدش، گل همیشه بهارِ معشوق میکارد.
۴. با یک گل بهار نمیشود اما گلدان به زندگی امیدوار میشود.
۵. گلدان، تمام دنیای یک ریشهی گل است.
۶. هر گل به اندازه گلدانش، ریشه میزند.
۷. برخلاف آدمها، هیچ گلی به گلدانش نمینازد.
پنجره🏞
۱. پنجره، در حد توان آسمان را قاب کرد.
۲. هر کس به اندازه پنجرهی نگاهش، زندگی را میبیند.
۳. پنجرهی نگاهم به گل لبهایت، دید دارد.
۴. هر خانه به اندازه پنجرهاش از آسمان سهم دارد.
۵. هر پنجرهی رو به آسمان، روزنهی امید بزرگی است.
۶. پنجره، تکهی پراحساس یک دیوار است.
موز🍌
۱. برای اینکه موز خجالت نکشد پالتویش را با چشم بسته از تنش درآوردم.
۲. موز تنها میوهای است که توی گرما پالتو میپوشد.
۳. موز، خیارِ جهانگردی است.
۴.خیار، شادابیش را به شیرینی موز نمیفروشد.
۵. حاصل ازدواج خیار و موز، خیروز آبی است با لباس پاییزه که ترد و شیرین است.
۶. آنقدر آدم یکدندهای بود که پوست موز هم نمیتوانست به زمین بزندش.
۷.موز، خیار پیری است پر از حکایتهای شیرین.
🍃
پرنده🕊
۱. گربه پرندههای روی سیم برق را کباب لقمه میبیند.
۲. پرندهی توی قفس، تا میلههای قفس بلد است بشمارد.
۳. پرنده آزاد وقتی پرندهی در قفس را دید، از تمام کرمهای خاکی خورده شده حلالیت خواست.
۴. پرندهی قلبم در قفسِ سینهام، اسیر است.
۵. پرنده نگاهم، بی هیچ بالی در آسمان سیر میکند.
۶.گربه برای خوردن پرنده بالبال میزد و پرنده برای رهایی.
🍃
کرم ابریشم 🐛
۱. کرم ابریشم، ثروتمندترین کرم دنیاست.
۲. کرم ابریشم، از جمله کرمهای دارای سوء پیشینه است.
۳. گاه برای پروانه شدن، باید مدتی حبس کشید.
۴ کرم ابریشم به پاس تحمل حبس انفرادی، از مقام خزندگان به مقام پرندگان ارتقا یافت.
۵. کرم ابریشم عفو خورد و پروانه شد.
🍃
ساعت⌚️
۱. ساعت و ماهی هیچ وقت از حرفشان بر نمیگردند.
۲. آنقدر وقت کشی کردم که ساعتم مرد.
۳. از بس عجولم، ساعتم موقع کار نفسنفس میزند.
۴. آنقدر تنبل بود که ساعتش همیشه خواب میماند.
🍃
اشک💧
۱. برای آبیاری قطرهای صورتم، قلبم شیرِ آب چشمانم را باز کرد.
۲. عاشق در فراق یار همیشه بارانیست.
۳. آنقدر خندید که عاقبت چشمانش، خود را خیس کردند.
سیگار 🚬
۱. هر سیگاری، دود کلهاش را با سیگار بیرون میدهد.
۲. وقتی دلش تیره و تار میشد با سیگار خود را روشن میکرد.
۳. از وقتی سیگار روشن کرد، چراغ زندگیش، خاموش شد.
۴. برای آنکه نشان دهد آدم بابخاری است سیگار دود میکند.
آخرین دیدگاهها