شب قدر را با نوشتن، قدر نهادم!

شب قدر را با نوشتن، قدر نهادم!

شبِ قدرهایم ویژه‌ است.
معمولن آداب و ترتیبی نمی‌جویم و خلوتی بی‌صدا و درددلانه است.
به گذشته سفر می‌کنم.
خطاهایم را مرور می‌کنم و به تمنای پاک شدنشان دست استغاثه به سویش می‌گشایم که می‌دانم صدها دلیل وجود دارد که به پاک شدنِ همه‌شان خوش‌بین و امیدوار باشم.

هم‌زمان که خطاها غمگینم می‌سازند، ابرهای دل بارور می‌شوند تا با باران اشک، آب پاکی روی صورتم نازل شود تا به فصل خوب امید و بخشایش ایمان آرم.

بعد از آن حال و هوای بارانی، نوبت به طلوع خورشید آرزو می‌رسد و کاشتن بذر امید و آرزو؛ دل‌گذرانه‌هایی که گل لبخند به لب می‌شکوفانند.

امسال متفاوت‌تر از سال‌های قبل، تمام این حال و احوال با نوشتن رخ داد، حال غریب و زیبایی بود و این‌بار داستان سیل اشک و طلوع خورشید و شکفتن گل لبخند با نوشتن، زیباتر شد.
با نوشتن، خطاها با جزئیات بیشتری تداعی شد و آرزوهای رنگین و زیباتر در مقابلشان مجسم.
به تلاش‌‌هایی اندیشیدم که راهم را روشن‌تر می‌ساختند و …

اینکه میزبان، شبی را این‌چنین ویژه برای مهمان خویش سنگ تمام گذارد و قلم را به دستِ او دهد تا آنچه نمی‌خواهد را از کتاب زندگی خط زند و هر آنچه خواست بنگارد و تقدیری نو برای ادامه‌ی داستان زندگی طرح ریزد، جز عشق نمی‌توان نام نهاد.
بخشندگی و میهمان‌نوازی بی‌کران خالقی میزبان که به هر بهانه نِگارش را می‌نوازد.

شب قدرهامان را تقدیری نورانی و زیبا مقدر.
آمین✨️🙏

نی نوا/ خاطره/ تاملانه

۲ فروردین/۴

@neynava_nevesht

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *