تغییر شرایط و محدودیتها نقطه عطف شروع تفکر و اقدام خلاقانه است.
فرض کنید کارمند هستید و ماشینی دارید که احتمالن قبلترها یک خرس بوده است.
در این هوای سرد، صبح به صبح که بیدارش می کنید تا شما را سر کار ببرد، انقدر خرناس می کشد و دیر یا اصلن بیدار نمیشود که شما از خیر همراهیش میگذرید و متوسل به آژانس شده و یا شانس خود را سر خیابان محک میزنید.
با خودتان می گویید: این که نشد؛ هر روز هر روز هزینه، تحمل سرما، اعصاب خوردی و تازه بعضی وقتها تحمل اخم و تَخمِ همکاران و مدیران برای تاخیر!
فرض می گیریم که شما فرد نرمالی هستید و در این مواقع به جای اینکه گالُم داستان گالیور خود شوید، فکر و ذهنتان را معطوف به کندو کاو روشهای حل مسأله میکنید.
در این صورت چند راهحل به ذهنتان خطور میکند:
۱. دوستی دارید که نزدیک تر به شماست و البته دارای ماشین است، با او هماهنگ می شوید که با آژانس خود را به او برسانید و ادامه راه را با او به اداره بروید.(البته که اگر دوستتان مناعت طبع داشته باشد و برایش آمدنتان سنگینی نکند.)
۲.ماشینتان قدیمی است و به اندازه خودش باید پول تعمیر بدهید، پس راه حل بعدی می تواند تعویض ماشین باشد، امیدوارم همکاری لازم را داشته باشید و تصورتان را خیلی قوی کنید تا بتوانید با وجود غیر ممکن بودن آن در شرایط مشقتبار امروز با قیمتهای فَلَکی و ثبت نام با اینترنتی خسته و چشمانی منتظر و قرعه ای که احتمال موفقیتتان ۴۰۰۰/۱۱۰۰۰۰۰۰ × شرایط مساعد آب و هوایی و طلوع خورشید در شبی تار است را مجسم کنید.
فکر دوم، به تامین مالی مساله مربوط است؛
موضوع را باید با مدیرتان مطرح کنید، اما براساس روشی کاملن اصولی و حساب شده.
باید مشکل را برایش به گونهای شرح دهید که او احساس کند این مشکل خودش است و دلسوزانه راهکار ارائه دهد.
و البته بدین صورت خلاقیت خفته او را هم بیدار کرده وارد کار کنید.
رییس می تواند به چند روش کمک کند:
۱. در نظر گرفتن سرویس
۲. دادن کمک هزینه رفت و آمد ماهانه
۳. درخواست از همکاران برای سرویس دهی به شما
۴. اعطای وام و یا کمک هزینه خرید خودرو
و …
در بدبینانهترین حالت هم احتمال دارد بگوید این مشکل شماست و شرکت هیچ تعهدی برای ایاب و ذهابتان ندارد.
3.راه حل دیگر اینکه اگر مسافت خیلی طولانی نیست و در هوای سرد کهیر نمی زنید، برای پیاده روی و یا دوچرخه سواری هم میتوانید برنامه ریزی کنید و بدین ترتیب ورزش روزانه فرح بخشی که به سلامتی بیشتر بدنتان کمک کند را نیز تجربه کنید.
میبینید یک محدودیت شما را دارد تا کجاها که نمیبرد؟!
مثال کوچک دیگری:
فرض کنید بر اثر سرماخوردگی که این روزها برای خودش کلکسیونی است، به طور موقت صدای خود را از دست دادهاید، چه می کنید؟
بعد از مدت زمانی که صرف گله و شکایت به زمین و زمان میکنید با واقعیت مواجه شده، برای اینکه به حنجرهتان فشار نیاید، سعی میکنید تا حد امکان صحبت نکنید و هر حرف و درخواستی دارید مکتوب کنید.
از این موقعیت به عنوان توفیق اجباری برای تمرین کمحرفی میتوانید استفاده کنید.
می توانید از این فرصت پیش آمده برای صرفه جویی در وقت و انجام کارهای جدید در راستای مهارتهای دیگرتان هم استفاده کنید.
محدودیت و تغییر شرایط یعنی فرصتی برای خلاقیتی جدید.
این نگاه مثبت می تواند نتایج خیلی خوبی برایمان داشته باشد.
4 پاسخ
امیدوارم هرچه زودتر خوب بشی عزیزم ولی واقعا باید از محدودیت ها به نفع خودمون استفاده کنیم. وقتی کرونا اومد اولش همه هنگ کردیم. من بعد از یک دوره سخت و مشقت بار تصمیم گرفتم یه راه دیگه رو امتحان کنم و وارد مسیر نوشتن شدم. به قول استاد کلانتری می تونیم از رنجی که می کشیم برای نوشتن هم بهره ببریم.
ممنون عزیزم
واقعن میشه زا هر رنجی به نفع نوشتن بهره برد.
ساعت 4 امروز صبح که زیر طوفان سرفه و حال ناخوبم بودم، شاید خندت بگیره چند نوع متن داشت توی سرم وول یمخورد
اما حس و حال نوشتن نداشتم پریدند.
امیدوارم همه مریضا و منم یکی زا اونا خیلی زود حالمون خوب بشه
واقعن بعضی وقتا خیلی سخت میشه تحمل کردن
مقاله خیلی خوبی بود زهراجان. خیلی قشنگ موضوع رو توضیح دادی و راهکارهای خوبی ارائه دادی.
به به عهدیه جان
خوش اومدی عزیز
چه تصویر خوش انرژی
ممنون گلم