تازه نوشته ام داغ بخوانید

گزین گویک 1

داستان اغلب از جایی به هم می‌ریزد که فکرش را نمی‌کنیم. 2. برای داشتن روز خوب بهانه‌ها کم نیستند اما حواسهای جمع برای دیدن چرا. 3. کلمات کلیشه‌ای مظلوم

یک روز معمولی1

یک روز معمولی   ذهنم پر بود از ضرباهنگ مه‌هایی از تبخیر ساعتها سکوتِ زنگ‌داری پشت هر رخداد ساده، در حال تماشا بود صدایِ جیرنگ جیرنگ از گودال آرزو برخاست

karikalamator

کاریکلماتور6

کاریکلماتورهایی که به واسطه پیشنهاد نویسنده بزرگوار جناب آقای اصغر رضایی گماری برای تابستان نوشته شد، داغ داغ.   ۱.تابستانِ نگاهت، زمستانِ احساسم را بهاری کرد. ۲.تابستانها، با این

برشی از زندگی3

به مهمانی دعوت شده بودیم که به خاطر مشغله میلی برای رفتن نداشتم و دنبال بهانه‌ای بودم که بگویم : عه دیدی چه شد من نمی‌توانم بیایم، اما امورات

کلمات و احساسات

بعضی حرفها هستند که آنقدر ته دلت را به زیبایی تمام قلقلک می‌دهند که تا مدتها یادآوریش گل خنده روی لبت می‌نشاند. دوست داری هی یادت بیاوری تا قلقلک

کمی غیبت کنیم

در حال خواندن کتاب خوب گوش نمی‌دهی از کِیت مِرفی روزنامه نگار و محقق هستم. کتاب خوبی که به یکبار خواندنش حتمن می‌ارزد. در این کتاب به لزوم گوش

نمایشنامه مرگ در می زند1

یکی از کارهایی که به آن علاقمندم نمایشنامه‌خوانی است و البته نمایشنامه رادیویی، چون چالشی به تمام معناست. گوینده باید با صدابازیگری خود فضا، داستان و نقش‌های نمایش را