چقدر آموخته هایمان را به کار می گیریم؟

همه ما در زمینه های مختلف زندگی خود دارای دانش و مهارت هستیم، دانش و مهارتیکه از طریق آموختن وتجربه کسب کرده ایم. با پیشرفت تکنولوژی و سطح علمی جهان ، امروزه گستره وسیعی از دانش در دسترس همگان قراردارد و تنها با چند کیلک ساده کوهی از اطلاعات مفید و متنوع از هر آنچه میخواهیم برایمان نمایان میشود.

این سهل الوصول بودن اطلاعات در کنار مزیت فوق العاده ی صرفه جویی در وقت و انرژی، معایبی نیز دارد:

  1. تنبیلی ما در به خاطر سپردن اطلاعات

وقتی هر بار میتوانیم با چند کلمه وارد دنیای اطلاعات شویم دیگر الزامی  برای به خاطر سپردن آن اطلاعات درخود نمی بینیم.

  1. از این شاخه به آن شاخه پریدن در پی اطلاعات متنوع

ما بدون عمیق شدن در یک زمینه خاص از اطلاعات، مدام از این شاخه به آن شاخه می پریم و به اطلاعات و داده های مختلف فقط تک می زنیم .

چون ما در مدت زمان اندکی حجم وسیعی ازمطالب را دریافت می کنیم  و به آنها فرصت  تثبیت و ته نشین شدن در کف ذهنمان را نمی دهیم، همه تبدیل به تلی از اطلاعات بی مصرف می شوند که به شتاب و به هم ریخته در انبار ذهنمان بر هم انباشته کرده ایم و بیرون کشیدنشان از آن انبار آشفته تلاش و ساعتها خلوت و فکرکردن را می طلبد.

همین حالا ما میتوانیم یک لیست بلند بالا از مطالب و موضوعاتی ( مثلا توسعه فردی) که آموخته ایم اما در عمل به کار نبردیمشان تهیه کنیم :

  1. داروی خشم، خاموشی است.
  2. حال خوبمان را وابسته به هیچ چیز بیرونی نکنیم.
  3. قدرت نه گفتن داشته باشیم.
  4. کارهای ضروری را فدای کارهای مهم نکنیم.
  5. به هنگام تفکرات پوچ ومنفی چند ثانیه مکث کنیم و به خود ایست بدهیم

و …

البته این فقط یک لیست بسیارکوچک بود و حتما حسابش از دستمان در رفته که چقدر کارگاه و دوره و کتاب و اطلاعات از دنیای دیجیتال در زمینه های مختلف خودشناسی ، توسعه فردی و یا علوم تخصصی از سر گذرانده ایم و حتی بیشتر آنها را از یاد برده ایم، چه بسا که در زمان آموختنشان بسیار مشعوف هم شده بودیم.

به دنبال چرایی این که چرا این همه ورودی ذهن ، خروجی بسیار ناچیزی دارد نیستم چون عواملی چون فرد ، محیط و اقدام نکردن در آن دخیل است و هر یک به تفسیر نیازمند شرح و بسط است.

اما به نظرم پرسش چه باید کرد سوال بهتری باشد که میتواند ما را به حل این مشکل راهنمایی کند .

راهکاری که به خودم و شما پیشنهاد می دهم این است که :

کاغذ و قلمی برداریم و تمام مطالب و آموخته هایی که از کتاب و دوره و دنیای مجازی تا به امروز کسب کرده ایم به صورت یک لیست بنویسیم.

حتما در این لحظه چشمانتان از تعجب گردشده است و شاید هم نگاه عاقل اندر … بر من بیندازید، اشکالی ندارد درکتان میکنم اینهمه اطلاعات در ذهنمان فرو کرده ایم حالا بشینیم بافته هایمان را از تل خاک زمان و فراموشی بکشیم بیرون و رجهای بافته را بشکافیم که چه ؟

اما به نظرم بهتر است بدون پیشداوری این کار را انجام دهیم و برای اینکه روند کار روشن و ساده تر شود و ذهن توجیه گرایمان دنبال بهانه تراشی برای از زیر کار در رفتن نباشد پیشنهاد می کنم :

  1. از آخرین دانسته ها شروع کنیم
  2. کتابها/ دوره ها / کارگاههایی که سپری کرده ایم را ابتدا لیست کرده و از هر یک هر آنچه یاد گرفته ایم که به یاد داریم را یادداشت کنیم.
  3. دوستان حقیقی و مجازی را لیست کرده و تاملی بر آنچه از آنها یاد گرفته ایم داشته باشیم.

و …

این کار شاید به ظاهر وقت گیر و انرژی سوز به نظر برسد اما مطمئنا به شفافیت ذهن و مرتب سازی و انبار گردانی آن کمک شایانی میکند و دانسته های سودمند مظلومی که زیر خروار ها اطلاعات غیر ضروری خرد و خاک شیر شده اند را بیرون می کشد و جان دوباره می دهد.

بعد از لیست کردن آنها ( پیام انگیزشی : زیاد به خود تان سخت نگیرید می توایند این لیست کردن را در چند مرحله انجام دهید و راستی خودم هم همین کار را انجام خواهم داد )

بعد از تهیه لیست بلند بالایمان که نتیجه آن درخشش چشمانمان از این همه همت خود در راه آموختن خواهد بود ، نوبت اجرا و عملی کردن آنهاست، آنهم نه  در بوق و کرنا، میتوانیم درکارهای روزمره مان ، کوچک و بزرگ به کار ببندیمشان( البته این موضوع بستگی به نوع اطلاعات مذکور هم دارد.)

مثلا ما از کتاب x  می دانیم که گام طلایی در خودشناسی رصد کردن افکارمان است.

خب از اهمین امروز شروع کنیم به مشاهده افکارمان و برای تبحر در اینکار در دفتری تمام افکار روز را  که در لحظه به  ذهنمان خطور میکند یادداشت کنیم.

و موارد دیگر هم به همین ترتیب…

ما باید این کارها را انجام دهیم که ملکه ذهنمان شود و به شکل یک عادت در بیاید.

و نکته دوم این است که قبل از عملی نکردن اطلاعاتمان تا به امروز نباید سراغ اطلاعات جدید برویم و یا اگر می رویم باید گام عملی هم همراه باشد و گرنه باز بر می گردیم به خوان اول و انبار آشفته و …

می دانم که سخت است آنهم با این همه ویترین رنگارنگ داده در فضای اینترنت و شبکه های اجتماعی

اما به هر رو ما باید از دانشمان استفاده کنیم و گرنه تبدیل به دستگاه تفاله ساز دانش می شویم که بیهوده ذهن وانرژیش را مستهلک کرده.

انسان خردمند کسی است که  دانش و مهارتی بیندوزد که به ساختن زندگی بهتر بینجامد و گرنه که آن همه اطلاعات ومطالب توی اینترنت و کتاب جایشان خوب بود و لزومی نداشت بچپانیمشان توی ذهن و خودمان را خسته کنیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *