تا چندمین لایه تامل پیش می روید؟

شما وقتی مطالعه میکنید یا حتی درباره یک موضوع فکر میکنید تا چندمین لایه تامل پیش میروید؟

سوالم شاید کمی گنگ به نظر برسد، منظور این است که وقتی متنی را میخوانید و یا به یک صحبتی گوش میکنید و یا در اندیشه ای فرو می روید، چقدر آنرا مورد بررسی و وارسی بیشتر برای هضم بهتر و یا روشن شدن ابعاد جدیدتر قرار می دهید.

این سوال چراغ تفکر نقادانه را در ذهن روشن و خاموش میکند.

معمولن بیشتر اوقات درک ما از موضوع به اولین لایه ختم میشود و یا لایه غالبی که حِسّن و یا فکرن در مورد آن مطلب داریم.

این پرداختن به لایه بیشتر یک محتوا بر می‌گردد به مطالعه من از کتاب اشعار سهراب سپهری و رضا براهنی.

با تکرار چندین و چندباره شعر، حس شاعر را بیشتر درک میکردم و از سویی افکار مترادف با آن مفهوم هم به شکل نویی در ذهنم شکل می گرفت.

هر دو شاعر بزرگ و بسیاری از بزرگان و مفاخر دیگر دارای لایه های عمیقی از احساس و تامل بوده اند که آنها را در قالب کلمات ساده به رشته تحریر درآورده اند و به فراخور، دست مخاطب پرتلاش و پر کنکاش در تامل است که میتواند آنها را کاویده و حظ وافر ببرد.

مثل این می ماند که روی خاکی میوه ای باشد و زیر آن الماسی و ما بیشتر متوجه خوردن آن میوه روی زمین هستیم تا حفری که به الماسی گران قیمت‌تر می رسد.

با خودم این قرار را گذاشته ام که از این به بعد در مواجهه با هر محتوایی سعی کنم به لایه های عمقی‌تر موضوع هم نگاهی بیندازم.

شاید بگویید احسنت فتبارک الله … حالا چطور می خواهی بیل و کلنگ دستت بگیری و بیفتی به جان محتوای بیچاره.

ساده است، خیلی ساده با طرح سوال.

مثلن این سوالات:

  1. در ظاهر چه می گوید؟
  2. دیگر چه میتواند بگوید؟
  3. آیا اشاره ای مستتر به موضوع دیگری دارد؟
  4. آیا می‌شود این موضوع را به گونه دیگر هم مطرح کرد؟ چگونه؟
  5. هدف از طرح این مطلب چه بود؟
  6. من چه حرفی برای این مطلب دارم؟
  7. چرا من این نظر را درباره آن دارم؟

و سوالات دیگری که با پاسخگویی به آنها میتوانم موضوع را کاملن درک کرده و زوایای پنهانی از موضوع و یا حتی خودم را کشف کنم.

شما هم حتمن امتحان کنید.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

7 پاسخ

  1. چه مطلب سودمندی خانوم زمانلوی گرامی.
    چه قدر خوب توضیح دادین بله ما تحت تأثیر شبکه‌های مجازی کم حوصله و کم طاقت شدیم. کمتر فکر می‌کنیم و به فکر زودتر دیدن و رد شدن هستیم. سطحی نگر شدیم.
    باید دوباره سعی کنیم تمرکز و تفکر خودمون رو در مواجه با هر قالب محتوایی به کار بندازیم و به قول شما با طرح سئوال های متنوع و کنکاش، بهتر مطلب رو متوجه بشیم. ساده نگذریم.

    موفق باشید.

    1. ممنون آقای صفری
      برای عمیق‌تر شدنمون نیاز مبرمی به تمرکز و تامل بیشتر داریم و گرنه در سطحی نگری عامی خواهیم بود.

      مطالب وب سایتتون رو دیدم و تحسینتون می کنم برای:
      ۱. استمرار و نظمی که در وبلاگ نویسی تون دیدم، آفرین به این همت
      ۲. حذف بخش نظرات
      که در نگاه اول با این تصور که در ابتدای راه نوشتن هستید، به مثابه ریسک بود، اما دیدم که نوشتید قبل تر از این هم وبلاگ نویسی کرده آید که البته از دسترس خارج شده.
      ۳. تنوع در نوشته ها
      ۴ داشتن پیام و نتیجه از هر موضوع برای خودتون و یا مخاطبی که می‌تونه باشه

      به نظرم وبلاگ نویسی روزانه یک فرآیند خودشناسی است.
      و اینکه آنرا در معرض تعامل مخاطب قرار دهیم، بد نباشد اگر همانطور که گفتم آنرا در لایه عمیق تری بررسی کنیم و تمرکز بر خود و رای درستی که بدان رسیده ایم را از دست ندهیم و وابسته نظر نشویم.

      به عنوان کسی که به لطف خدا موفق به ۲۲۰ روز وبلاگ نویسی منظم شده، پیشنهادم این است که روزهایی که نوشتن سخت است، به نوشتن کوتاه حتی در چند جمله هم اکتفا کرده و به خودتان برای ماندن بر سر قولتان ببالید.
      موفق باشید و در تعالی

  2. زهرالی خیلی وقته که موقع خوندن یه کتاب سطحی عمل می‌کنم و همین باعث می‌شه لذتی از خوندنش نبرم. اما به مدد نوشتن و حساس شدن به جمله‌سازی و نحوه‌ی چیدن کلمات پشت سر هم، الان کمی تا قسمت زیادی از مرض مزخرفی که باعث سطحی خوندنم می‌شد رو رفع و رجوع کردم.
    به به. عجب شاعرایی. هر دوتاون که نورالعین من هستن.
    من جای احسنت فتبارک‌الله دوست دارم بگم طیب طیب الله احسنت بارک‌الله.
    *آیا می‌شوداین موضوع را به گونه‌ای دیگر مطرح کرد؟ از این سوال خوشم اومد. من ناخودآگاه موقع سرودن چند شعر زپرتی، از این تکنیک استفاده کردم.

    1. آره صبا بالا
      وقتی به خودم نگاه میکنم فقط شتاب و شتاب.
      به قول لیلون به کجا چنین شتابان؟!

  3. سلام چه پست خوب و کاربردی. من هم تمام تلاشم این است که از سطحی نگری دور باشم. شاید مثالی که می‌زنم خیلی مرتبط نباشد اما می‌نویسم. چندی پیش رفتار یکی از اقوام بشدت ناراحتم کرد. به طوری که تا چند روز بهم ریخته بودم. یکباره فکری به ذهنم رسید دفتر و قلمم را آوردم و نوشتم. از خودم چند سوال پرسیدم تا منشأ رفتار این قوم و خویشم را بفهمم. وقتی نوشتم و نوشتم و ریشه‌یابی کردم به نکته‌ی مهمی رسیدم و به او حق دادم که چرا باید این رفتار را داشته باشد و آرام شدم. فقط ظاهر امر را دیدن و در سطح ماندن مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند. مطلبت را دوست داشتم.

    1. آفررین مریم جان
      این یعنی توسعه فردی
      خودشناسی
      برکااانا (بارک الله)
      این پیاده کردن مفاهیم و کاربردی کردنشون خیلی خوبه
      زنده باشی گلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *