تازه نوشته ام داغ بخوانید

شیوه‌ی من!

کلمه‌ی خودشیفته (داستانکی با کلمه شیوه) نگاهی به برگه انداخت.چشمش روی عنوان نامه میخکوب ماند و برای خواندن ادامه متن دیگر پایین نیامد.کلمه دیگر کلمه نبود، تیغی بود برای

بچسب! رهایش کن!

بچسب! رهایش کن! اوقاتی که کارها رو‌ به‌ راه نمی‌شود و غم از در و دیوار می‌پرد توی زندگی و کیف ناکوک می‌شود، آدمیزاد که من و شما باشیم،

طرح افزایش سن بازنشستگی

مصوبه‌ی افزایش سن بازنشستگی با این جمله در یک آن تصویر کاسب قدیمی در ذهنم نقش بست که در حال میزان کردن ترازو به نفع مشتری بود.کاسبی از کاسبان

زنی با کلاه بره‌ی بنفش

زنی با کلاه بره‌ی بنفش همه ساعتهایشان را با او تنظیم می‌کردند. سر ساعت همیشگی، روی نیمکت چوبی کنار درخت اقاقیا می‌نشست و شروع می‌کرد به نوشتن. زن مرموزی

جذب مخاطب بیشتر به هر روش!

جذب مخاطب بیشتر به هر روش! اغلب برای انجام کارها، پومودوری گوشی را می‌زنم و نقطه سفید شروع می‌کند روی مدار چرخیدن و من هم کار‌کردن.( اینجا از مدیریت

دم‌جنبانک

دم‌جنبانک بحث تناسخ و زندگی‌های مختلف در قالب‌های گوناگون یکی از مباحثی است که نه می‌توان کامل رد کرد و نه مثل آب خوردن تأیید. مصاحبه‌های روان‌درمانگران با افراد

لقمه‌داستان ۱

لقمه‌داستان شهد عشق زنبور آمدگل خندیدعشق چون عسل جاری شد 🌿🌿🌿زمانی که نمی‌گذرد پیرمردِ تنهای نشسته روی نیمکت، نگاهی به ساعتش انداخت.چشم به عابران، درختان و آسمان دوخت.دوباره به

صراحت و وضوح بیان

صراحت و وضوح بیان کلماتی مثل‌ آزادی، محبت، مردم و … کلمات کلی و عمومی هستند که افراد مختلف می‌توانند تعبیر و معنای مختلفی از آن‌ها استنباط کنند. همین

دیداری با بهمن

دیدار با یک اسطوره ایرانی🌿🌿🌿 دیداری با بهمن بسته شدن پلک‌هایم همان و در دل تاریکی جلوی یک در چوبی قرار گرفتن همان.درِ چوبی یک کلبه چوبی، یاد کلبه

دیداری کوتاه با بی‌نظیر بوتو

دیداری کوتاه با بی‌نظیر بوتو سلام بانومطمئنم که نیاز به مترجم ندارید و خیلی بهتر از خودم حرفهایم را متوجه می‌شوید.البته اغلب پاکستانیها، فارسی می‌دانند. دروغ چرا، من شما