تازه نوشته ام داغ بخوانید

سنگ‌هایی که یکهویی پیدایشان می‌شود 🥏

سنگ‌هایی که یکهویی پیدایشان می‌شود 🥏 بعدازظهر روزی تابستانی، در حالی‌که صدای بازی پسربچه‌های شیطان محل با صدای داغانِ غوکی تازه وارد در حوض نقلی‌خانه، به اوج رسیده بود،

یک جمله، یک تامل 9

یک جمله، یک تامل ♾️ هر چیز که در جستن آنی، آنی.♾️♾️ بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست، در خود بطلب هر آنچه خواهی، که توئی.مولانا.

بوی سیگار

بوی سیگار جنجال آن روز، یکی از به یادماندنی‌ترین خاطرات دوران دانشجوییم است. استاد کیفور از سیگاری که دودش را به کلاس دمیده بود، آخرین پوک را زده، مساله‌ی

بازگشت یک روح

بازگشت یک روح وقتی به دنیا آمد عادی و طبیعی به نظر می‌رسید اما خیلی زود از سکوت و خیره شدن‌ها، کناره‌گیری از بچه‌های هم‌سن و سال و دیر

قدرتِ ترس

قدرتِ ترس😱 هنوز هم حربه‌ی وحشت و دلهره به جان انداختن، کارگر است.ساختن فضایی ترس‌آکند و شبح‌آلود؛ آنچه کابوس ذهنِ منطقی و بقاجوی بشر است. اندیشه فرافکنی ترس چه

سرنخی شاید بزرگ…

سرنخی شاید بزرگ … می‌تواند خدا همین دست غالبمان باشد👋 تصور زیبایی است، با این باور دیگر چشممان به دنبال خدا در آسمان‌ و دوردست نمی‌گردد و هر وقت

نقش‌های اجباری!

نقش‌های اجباری! لباسش مثل هر روز شق و رق نبود.انگار یکی چلانده بودش.موهایش بهم ریخته بود.گیج و ویج به نظر می‌رسید و همینطور بدعنق، این را از صدای دلخراش

یک روح‌ِ زخمی!

یک روح‌ِ زخمی! قلبش کرخت شده بود؛کرخت!آن قلب‌ِ حساس و مالامال از احساس.گویی تمام وجودش به یکباره از حس زیبای زندگی که تا همین دیروز و آخرین دیدار در

خیراله‌خان

خیراله‌خان تهور و جسارتش زبانزد خاص و عام بود، آقا خیرالله بود و یک خاندان، بزرگ فامیل بود و حرفش حجت، یا حرفی نمی‌زد یا تا پای جان روی

گنجی در دل هر مشکل!

گنجی در دل هر مشکل! برآشفتن؛این تنها کاری بود که خوب می‌توانست از پسش برآید. هر حادثه‌‌‌ای حتی کوچک می‌توانست سکونِ حوض نُقلی آرامشش را به آنی برهم زند