تازه نوشته ام داغ بخوانید

رویای نجات‌بخش، توهم یا دژاوو؟

رویای نجات‌بخش، توهم یا دژاوو؟ جاده رفته رفته لغزنده‌تر می‌شود. “سجاد، وضع جاده داره وخیم‌تر میشه.می‌خوای برگردیم.” “برگردیم؟شوخی می‌کنی؟من بدتر از اینا رو پشت سر گذاشتم.گرگ بیابون، بلده چطور

حواسمون به میم‌هایی که دیگران ندارن، باشه!

حواسمون به میم‌هایی که دیگران ندارن، باشه! اولین بار نبود که این کلمات را می‌شنید:دخترمپسرم؛اما این بار لحنِ گوینده نیشتری در دلِ خود داشت.لحن مفتخرانه و لبریز از شادی.طنینی

اسفندِ مظلوم!

اسفندِ مظلوم! بعد از دِی که آدم را یاد متون کهن می‌اندازد و بَه‌منِ خود شیفته که خداوکیلی در مقایسه با اسفند، اعتماد به نفسش، آسمان را درنوردیده، نوبت

نون بازوتو[برشته کن] بخور!🥯

نون بازوتو[برشته کن] بخور!🥯 توی این یادداشت از برشته‌دوستان یاد کردم.اگه خواستین، بخونین و پند توسعه فردیشو بزنین به رگ. اما دو تا مقوله داریم:نون بازو خوردنونون بازو رو

تذکرة الاشقیا

تذکرة الاشقیا ابلیس لعنت ا… علیه:” به عمرم، مر احدی چون غیبت‌الدین ندیدم که آن اوان که احدی نبود تا وی را مستمع باشد و شقاوت و رذالت خویش

داستانی پر التفات

داستانی پر التفات نامش را التفات گذاشتند، نامی نامانوس چون زگیلی بزرگ بر نوک دماغ.حتما می‌پرسید حالا چرا التفات، این همه نام؟ فلسفه‌ی نام برمی‌گردد به زایمان‌های بی سرانجام

عاشق یا معشوق؟

عاشق یا معشوق؟ اگه میون عاشق و معشوقی قرار بود یکی رو انتخاب کنی کدوم رو ترجیح می‌دادی؟ شاید بگی:سوال مزخرفیه، الان چیزی به نام عشق وجود نداره و

گروه فوقِ سرّی کهیری‌‌ها!

گروه فوقِ سرّی کهیری‌‌ها! دلشور به جانم افتاده بود.مینا گفت که نباید بترسم.همه چیز تحت کنترل است.خود این ‌جمله تشویشم را بیشتر می‌کرد.مگر قرار بود چه اتفاقی بیفتد که

به وقتِ بی‌چارگی!

به وقتِ بی‌چارگی! فضا آکنده از بوی الکل بود.هتره‌هتره‌خوران در حالی که سرش گیج می‌رفت، افتاد.آشپزخانه با تمام اسباب و اثاثیه داشت دور سرش می‌چرخید.اندکی بعد چشمانش سنگین بود