تازه نوشته ام داغ بخوانید

نکته‌ای بهره‌ورانه

نکته‌ای بهره‌ورانه یکی از موضوعاتی که حجمی از انرژی ذهن را به فنا می‌دهد و جسممان را کسل می‌کند، امورات معوقه کوچکی هستند که می‌دانیم باید انجامشان بدهیم اما

روز کارمند

روز کارمند هر وقت آدم یاد کارمند جماعت می‌افتد فردی در ذهنش مجسم می‌شود با شانه‌هایی افتاده و چهره ای مچاله شده زیر رگبار ملامت‌های درونی و بیرونی و

گاهی چقدر…

گاهی چقدر … ▫️گاهی چقدر پر از رفتنی و پایی برای رفتن نیست. ▪️گاهی چقدر پر از شعری و زبانی برای گفتن نیست. ▫️گاهی چقدر دلت هوای آسمان می‌کند

karikalamator

کاریکلماتور 9

شهریور 🔸شهریور نفرینهای پشت سر مرداد را که دید مسیر مهر در پیش گرفت. 🔹شهریور با این پیام به صحنه می‌آید که من مرداد نیستم، اما هنوز تابستانم. 🔸شهریور

رگه‌ای از دیکتاتوری شاید!

◀️ زن و مرد نگاهی به ریخت و لباس دختر و پسر انداختند و در حالی که سری به تاسف تکان می‌دادند، راهشان را کج کردند تا به این

پیرمرد

داستان جالبی که امروز شنیدم. صبح هنگام پیرمردی در حال عبور از خیابان بود که ماشین جلویش می‌پیچد و پیرمرد به زمین می‌افتد و صورت و بدنش کمی جراحت

حسرت

چهره مصممی دارد. برای هر صحبتی یا شعری در آستین دارد یا جمله‌ای فلسفی که گاه خودش ساخته است. از هم‌کلامیش در پیاده‌روی‌های صبحگاهی مشعوف می شوم. امروز گفتم

محرم رازی به نام دنیای مجازی

از اینکه هیچ‌کس از ماجرا خبر نداشت به جز خودش، قلبن سرمست بود. هر روز خدا، با امید فراوان می‌رفت سراغ گوشی و در حالیکه خدا را به خاطر

پسر خاله قاسم

می توانید این مطلب را اینجا ببینید و بشنوید. ✍️🎙#نی‌نوا ۲۶ مرداد هزار و چهارصد و دوروز بازگشت آزادگان به کشور 26 مرداد ماه آغاز بازگشت آزادگان به ایران

حق و حقوق

هر بار که می‌رفت توی کوچه با بچه‌ها بازی کند، بعد از مدتی با چشم گریان به خانه برمی‌گشت. مادرش می‌گفت: باز که گریه می‌کنی؟چه کسی زده‌ات؟ مگر نگفتم