تازه نوشته ام داغ بخوانید

جوان آبی پوش و خاکستر

ساعت ۰۶:۳۰ صبح پارک:   دور تا دور حوض بزرگ وسط پارک با دوستم در حال پیاده‌روی بودیم. نسیم سرد لطیفی در جریان بود. درختان سبز سبز بود و

هوش مصنوعی، چالش پیش رو

به نظر جالب و حتی خنده‌دار بود. شادمهر داشت با صدای مهستی می‌خواند آنهم کاملن طبیعی. آقای کارشناس با چهره انسانی اما با حرکاتی خشک و بی روح در

بهره بردن از شرایط بغرنج

در کتاب چیرگی که همچنان با لذت در حال مطالعه‌اش هستم امروز به این عنوان رسیدم: احمق ها را با خیال راحت به حال خودشان رها کنید. داستان بر

شروع و پایان یک چالش

امروز ۶ خرداد بود. مصادف با روزی که رخت کارمندی به تن کردم و راهی دنیای کار شدم. مزه درس و دانشگاه همه از سرم پریده بود. با پدر

روزی بی هیچ قضاوتی

روزِ نگاه، بی‌هیچ قضاوتی حتی گاه به گاه امروز به این موضوع فکر می‌کردم که یک ناظر صرف بودن چقدر سخت است و در عین حال یک هنرمندی تمام

کلمات words

کلمه بازی 15

بازی با کلمات و داستان سرایی جدید   کلمات: باباآدم بارقه : پرتو بادمجان دور قاب چین بادمجان پای چشم کسی کاشتن باد در سر داشتن بارِدی: لوس بازی

هر کاری به وقتش خوبه

هر کاری به وقتش خوبه ۱۲ قسمت به سرعت برق و باد، به سرعت فوت کردن شمع تولد تمام شد و باز همه چیز به روال عادی برگشت. دیگر

نصیحتی پُر رَقَم

    + : تنهایی فقط برازنده خداست. یکه و تنها. به هر چی نگاه کنی جفتن، دو تان، تو آینه به خودت نگاه کن، چشم و ابروتو ببین.

اولین روز خرداد

اولین روز خرداد   خرداد برای من یادآور تحول و رخدادهای مهم است. زمان مدرسه و امتحانات پایان سال. وقتی برای اولین بار مشغول به کار شدم. وقتی اولین

از طریق کارهایتان در اجتماع حرف بزنید

در حال خواندن کتاب چیرگی هستم، اثر رابرت گرین. کتاب فوق العاده ای که از خواندنش لذت می‌برم. خوانش کتاب کند پیش می‌رود چون سعی می‌کنم با تأمل بیشتر