تازه نوشته ام داغ بخوانید

چرا ازدواج نمی‌کنی؟

گاه سوالاتی هستند که فقط یک خط‌اند اما جوابشان اندازه یک کتاب درد دارد. مثل این سوال: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ سوالی که بوی کنجکاوی، تعجب و حتی ترحم می

مهمان وب‌سایت دوستان قسمت ۱۵

امروز طبق برنامه شنبه‌ها در حال شکار وب‌سایت جدید دوستان بودم تا ناخوانده دق الباب کرده بروم سراغ خواندنشان که توفیق چندانی حاصل نشد. برای یافتن دوستان رفتم سر‌ِچشمه،

تعلیق موقتی

کتابهای پی دی اف، فی دی بو، کتابراه، چشم به راهند و در حال زاغ سیاه چوب زدنم. حالا چرا زاغ سیاه، مگر زاغ سفید یا رنگی هم داریم؟!

چالش: داستانک ۶ کلمه‌ای به طول ۵۵ کلمه

 چالش: داستانک ۶ کلمه‌ای به طول ۵۵ کلمه: ایده‌ای برگرفته از داستان ۶ کلمه‌ای ارنست همینگوی به پیشنهاد دوست نویسنده آقای امیررضا صفری در یادداشت طعمه برای شکار ایده

دندان مصنوعی

این روزها از توی نوشته‌هایم بوی دندان‌پزشکی می‌آید. در مطلب دیروز اشاره کوتاهی به مراجعه دندانی خود داشتم و طول و تفسیری که به یک نتیجه انجامید. … در

دندانی که درد می کند را باید کشید

یادتان هست از دندان شکسته‌ام گفته بودم. همین چند روز پیش کلیپش را هم ساختم تا بماند به یادگار. رویکرد آن طنز بود و رویکرد این یادداشت کمی تا

پلی که از آن نمی گذریم!

قریب به ۹۰ درصد موارد در مرز رفوزه شدن هستیم. غریبه‌ که نیست، رفوزه هم می‌شویم اما صدها دلیل و بهانه جور می‌کند با ارفاق نمره قبولی بدهد تا

من در گذر زمان

سوال من کیستم، سوالی است با بی‌نهایت جواب. منظور از من عمومن هویتی است که براساس پندار، کردار و گفتار به صورت کنش یا واکنش هر روزه در حال

مهمان وب‌سایت دوستان قسمت ۱۴

امروز به خاطر مشغله تا حوالی عصر من و نوشتن همچون جن و بسم ا… بودیم. دست در تمنای نوشتن بود و شرایط نامراد ولی به هر رو بالاخره،

ترمز و مسیر رو عوض کن

معمولا داستان با اولین عهدشکنی آغاز می‌شود. انگار سیم ترمز را پاره می کنند تا با سر به دره بدبختی سقوط کنیم. گویی که دیگر آب از سرمان گذشته