تازه نوشته ام داغ بخوانید

ناجیان برزخ( قسمت اول)

حالا مفهوم لب مرز بودن را می‌دانست!نمی‌دانست بخندد یا گریه کند.بنالد یا خوشحال باشد!خیلی بد است آدم نفهمد چه واکنشی نشان دهد، یک‌جورهایی آدمیتِ آدم زیر سوال می‌رود.پا کمی

یزد و یزدان

یزد و یزدان همیشه با شنیدن نام یزد، کویر و رنگ خاک برایم زنده می‌شد تا اینکه سوار تور مجازی، طی چند ثانیه به یزد سفر کردم. پیش از

نویسنده‌ی بزرگی به نام خدا!

نویسنده‌ی بزرگی به نام خدا! “بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِبه نام خداوند بخشنده مهربان الم ﴿۱﴾ الف، لام، میم«۱» ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲﴾این کتابِ ‌بی‌هیچ تردیدی،

فیدیبو به طاقچه گفت!📚

فیدیبو به طاقچه گفت!📚 [فیدیبو در حال رفع مشکلِ کتاب فرهنگ سخن انوری است که طاقچه را می‌بیند، سری تکان می‌دهد اما طاقچه متوجه نمی‌شود یا وانمود می‌کند که

پهلوان پنبه

پهلوان پنبه چلنگر نگاهی به شاگرد لَندِهورش انداخت و گفت:تقی، دست به چیزی نمی‌زنی تا من برگردم. تقی که فقط جثه بزرگ کرده بود و عقلش در این میانه

لیست گندیات من در زندگی!

لیست گندیات من در زندگی!🙃 همه‌ی ما در زندگیمان، گندهایی زده‌ایم؛گندهایی که تا مدت‌ها بویش در خاطر ملت همچنان قابل استشمام است. از همان بچگی مستعد بودم.کارهایی که نباید

مغاک

مَغاک برای شما هم پیش آمده که یک کلمه یا جمله و یا ترانه مدتها هی ورد زبان و مغزتان باشد. خب اگر این وضعیت کوتاه و زود گذر

آگهی عجیب!

آگهی عجیب! بعید به نظر می‌رسید که بتواند با این آگهی تبلیغاتیِ گزافه‌آمیز، گوی سبقت که هیچ، مِنجُق رنگ و رو رفته‌ی سبقت را هم از رقبا بِرُباید. کارش

نامه‌ی عوضیِ صادقانه!

نامه‌ی عوضیِ صادقانه! دستپاچه بود.نمی‌دانست چه کند.اگر کسی می‌دید چه فکری می‌کرد؟ترس و وحشت بر جانش مستولی شده بود ومی‌لرزید.سالن را دید زد، کسی نبود، در را بست.به سرعت